اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۳ مطلب با موضوع «شیخـنا و مریدان» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

پیرِ وبلاگ‌نویسان صبح از جای برخواست و طریقت کاهلی کنار بگذاشت و صفحتی چند، ورق بزد.

مجلد یکم مصحف «مکتب‌های ادبی» که کاتبش رضا سید حسینی است به پایان برد و مشعوف از خاتمه این و بدایت دومی، سراغ دیگری شد.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

روزی شیخ و مریدان جمع بودی، ناگه شیخ رو به یکی از ایشان کردی و پرسیدی:
«مریدا! کنکور خود چگونه بدادی؟»
مرید هرچه به دنبال سوراخ موش برای عزیمت توش و زدودن بوش بگشتی، پیدا نکردی، از این سبب سر به زیر انداختی و با جمله‌ای شرح حال بیان کردی و روی به شیخ گفتی:
«چو تست زدن پایان گرفت، روی به جانب مهیمن کردی و به او گفتی، چونان بگیر که نریزد.»
مهیمن گفت چه چیزی؟
بگفتی: «سوزان کرداری که بر کاغذ ترسیم کردمی»

مرید این را بگفت، شیخ جامه از تن درید و مریدان پاره پوره گشتی.

 

 

 

پی نوشت: شوخی من و علیرضا است. همینجاش هم از من بهتر بوده (شبیه اینایی که میخوان ماله بکشن شدم؟ :D )

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

آورده اند روزی شیخ و مریدان از دیاری بیرون برفتند و طریقت دیگری گزیدند.

مریدی از مریدان به بلندی رفت و از دور دست اندرون دیار پیشین را نگریست و گفت گویا جمعیت زیادی به درون حضور یافتی و تجمع کردی.

شیخ رو به ایشان کرد و گفت این حضور فراوان برای ما خوشتر است. انبوه جمعیت از برای پر کردن جای خالی است.

مریدان نعره ها زدی و به مسیر خود ادامه دادند.

  • ماشیح