اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۳۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در غم این عاشقان چشم فلک خون‌فشان
داغ جدایی به دل، آتش حسرت به جان

 

 

شاید این هفته هر روز پستی رو به جنگ اختصاص دادم. یک عکس، فیلم، صوت یا ....

شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات.

  • ماشیح
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۳
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

یوم علی صدر المصطفی

و یوم علی وجه‌ الثری

 

چشمان ما هنوز به نگاه‌تان امید دارد.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

ویندوزم به درجه‌ای از نابودی رسیده که هر سی ثانیه یک بار، مرورگرها هنگ میکنن و 10 ثانیه توی هنگن.

یعنی مثلا الان که تایپ میکنم، 20 بار گیر کرده

مسنجر هم که کلا باز نمیشه، وقتی مسنجر رو با مروگر باز میکنم دیگه اصلا حرفشو نزن

تا برگردم هم نمی‌تونم درستش کنم.

 

بالاخره دوریالی آقای ده‌نمکی انقدر مزخرف بود که صدای جماعت حزب‌اللهی‌ سایبری رو دربیاره.

صدای همون آدمایی که تا دیروز هرچی تو صفحه فیسبوک این آدم نوشتیم، نساز خواهشا. واسه انقلاب فلم نساز.

فحش دادن که شما جلوی کارگردان انقلابی این مملکت رو می‌گیرید.

حالا دوستان واسه ما انقلاب شناس شدن و فهمیدن نه، ایشون واقعا مزخرف می‌سازه.

 

البته من نقد به ده‌نمکی رو با فحش دادن بهش درست نمی‌دونم، کاری که مخالفینش که اتفاقا اصلا دل‌سوز انقلاب و آرمان‌های مردم نیستن می‌کنن.سینمای ده‌نمکی هرچند آبگوشتی، باید درست و اصولی نقد بشه.

حالا دوستان مذهبی هم به واسطه سریال جدید همه منتقد شدن. نقدها هم همه غیراصولی و نادرست هست و نشون میده عمدتا الفبای نقد رو بلد نیستن.

ما که بعد از اخراجی های 2 که اون هم در تلویزیون دیدیم، چیزی از ایشون ندیدیم و نخواهیم دید، اما ترجیح می‌دم نه الان و در موقع جوگیری‌های دوستان انقلابی که ساده‌لوحانه با کمپین تعطیلی سریال معراجی‌ها همراه شدن، و نمی‌دونن هدایت‌کننده‌های اون جریان زیاد انقلابی و دغدغه‌مند نیستن، که بعدها در موردشون چیزکی بنویسم.

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

«گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می‌اندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار.

 

 

من عاشق این جمله‌ام.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را

تا زودتر از واقعه گویم گره‌ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی

در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را

پر نقش‌تر از نقش دلم، بافته‌ای نیست
بس که گره زد به گره، حوصله‌ها را

یک بار تو هم ای عشق من از عقل میاندیش

بگذار که دل حل کند این مسئله‌ها را

 

 

گفتم بدوم

تا تو همه فاصله‌ها را

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

یا عباس!

جی بلمای لسکینه...

 

40 روز دیگه مونده تا محرم.

از اینکه قبل از عید غدیر سراغ محرم برم خوشم نمیاد، اما محرم تنها چیزیه که کل سال واسش روزشماری می‌کنم...

مثل ماهی که از تنگ آب پریده بیرون

دنبال حیات می‌گرده.

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

خدایا!

مرا از این زندان رها کن.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

شروع کردم به سفرنامه نوشتن. تا حالا شده 7 صفحه. با ویرایش بعدی، بعد از برگشتنم از سفر منتشر می‌کنم!

اما این یک روز ...

یا ما رو آوردن تو یه منطقه تعطیل، یا واقعا خیلی تعطیله اینجا. یک‌شنبه‌ها که تعطیلن اینترنت هم کلا تعطیل می‌شه و اگه جایی چیزی مشکل دار باشه، صاحب درست و حسابی نداره واسه درست شدنش.

تا صبح امروز اینترنت قطع بود.

فرصت شد کتاب بخونم. از دیروز تا الان از کتاب 450 صفحه‌ای تاریخ مصور زندگی حضرت امام، 160 صفحه رو خوندم.

انتشارات سایان باز هم یک کتاب مصور داده بیرون. چقدر فوف‌العاده است این کتاب.

بی‌شک اگه بخوام یک روز 10 کتاب لذت‌بخش زندگیم رو معرفی کنم، یکیش همین کتاب خواهد بود.

تا 5 دقیقه قبل داشتم می‌خوندمش.

 

دیروز بعد از ظهر این بنده خدایی که اینجاست تلویزیون رو روشن کرد. یکی از شبکه‌ها داشت Hugo رو می‌داد.

یاد کلاس تاریخ تحلیل سینما و استاد شاه حسینی افتادم. یه خورده‌اش رو دیدم. بعد چون دل‌پیچه داشتم بقیه‌اش رو ندیدم.

البته آب جوش و نبات بهتر کرد ماجرا رو.

 

تا ساعت 7 بی‌کاریم. بعدش باید وسایل‌ها رو جمع کنیم ببریم برای مصاحبه. اونجا بچینیم. حدودا ساعت 9 تا 11 مصاحبه داریم.

صبح هم ساعت 9 و 30 دقیقه صبح مصاحبه داریم و دوباره بعد از ظهر حدود ساعت 4.

بنابراین احتمالا امشب دیگه وقت نت اومدن پیدا نکنم، تا فردا بعد از ظهر که کار تموم میشه.

 

شما چه خبر؟:D

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

مایکل: پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونست رد کنه.

کی آدامز: چه پیشنهادی؟

مایکل: بهش گفت یا باید امضاش پای ورقه باشه یا مغزش!

  • ماشیح