اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۲۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

آخرین نوشته‌ی سال 92.

طولانی

ملال‌آور

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

و اینگونه بود که نـــیـــوک لـــیــــدر.آی آر پای بر عرصه‌ی وجود نهاد.

اما نوشته‌های نیوک لیدر به صورت جدی بعد از ایام تعطیلات از سر گرفته می‌شود.

و این یک روزی که درخدمت شما هستم، احتمال قرار دادن یک مطلب هست.

اگر در این سرای سپنج بودم و دست تقدیر ما را بر نوشتن واداشت، ان شاءالله تعالی درخدمت خواهیم بود.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

یادگار مجتبی، گل سرخ حسن، فدایی حسین، میان معرکه، پیش پای زهرا

قد کشیده پیکرت، به روی خاک و خون، میان دشمنان، شده آیینه‌ی غربت عاشورا

 

عمو حسین...

بیا که بین خاک و خون نشسته‌ام

عمو حسین...

بیا ببین که استخوان شکسته‌ام

 

بیا ببین...

افتادم از پشت فرس، عمو حسین

نقش زمین...

بیا به فریادم برس، عمو حسین

 

قاسم بن مجتبی، در این محاصره، به ذکر یاعلی، شبیه فاطمه، بر روی خاک افتاد

ناله زد مادر او، دل اهل حرم، شده آتش همه، دگر رها شده گیسوی او در باد

 

عمو حسین...

ببین شده کبوترت شکسته پر

عمو حسین...

بیا و پیکر مرا با خود ببر

 

عمو حسین...

عمو حسین...

 

خون سرباز حسین، حنای حجله‌ی شهادتش شده، دل تنگ عمو بی‌قرار رویش

شاخه شمشاد حسین، کشد پا به زمین، میان نیزه‌ها، بهای غربتش، می‌چکد از مویش

 

آرامشم...

به راه تو روی زمین پا می‌کشم

عمو بیا...

تا تو نیایی در برم در آتشم

 

 

بــــند بــــند پیکرش یارب شده از هم جُدا

مجتبای کربلا

مجتبای کربلا

 

ذکر یـــــــازهـــرا گرفته زیر سمّ اسب‌ها

مجتبای کربلا

مجتبای کربلا

 

 

آخــــر چــــه بــــه روز بـــدنـــت آوردند؟

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

شما سریال «وضعیت سفید» رو بیشتر دوست داشتید یا سریال‌هایی مثل «مادرانه»، «رستگاران» و...؟

علتش؟

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

احتمالا اگر درآینده شنیدید عده‌ای دشمن و بد و اخ عکس‌های مستهجن در فلانجا آپلود کردند، زیاد تعجب نکنید.

من پیشگو نیستم، ولی خاطرات مشترک با اَمام زیاد دارم.

تِشَکُّر می‌کنم از خوانندگان وبلاگم.

 

 

پی نوشت: عملیات بعدی لو رفت. به این کار می‌گن جنگ روانی ولی چون درحد یه بازیه ما بهش می‌گیم چوب اسکی منو کجا قایم کردی.

پی نوشت 2: اگر زیاد چیزی متوجه نشدید، اشکال از شما نیست، از من هم نیست. اون‌هایی که باید بدونن چی گفتم، می‌فهمن.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

برخلاف همیشه که پولش نبوده، این بار پولش هست.

حداقل برای یه سفر داخلی خوب پول دارم.

مشهد و امام رضا یکی از گزینه هاست

شمال و دریا که از 7 سالگی نرفتم و اتفاقا خیلی خیلی دلم میخواد برم، یه گزینه دیگه است

هواپیما، جنوب و دو روز اونجا بودن یه گزینه دیگه است

و چند تا شهر دیگه

حتی به کربلا هم فکر کردم

 

اما من به غیر از پول همیشه یه گزینه دیگه هم داشتم و اون این بوده که من تک‌رو نبودم

متاسفانه یا خوشبختانه دوست ندارم جایی تنهایی برم

حال و احوال خوب نیست، ولی فعلا باید موند.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

از شب شهادت فاطمیه اول تا شب شهادت فاطمیه دوم حال من بدتر و بدتر میشه.

هر سال

نوشتنم نمیاد

حرف زدنم نمیاد.

حتی خواستم شعر بنویسم، اون رو هم حذف کردم.

باشه با یه حال بهتر.

 

راز سه سال رو دوباره می‌نویسم.

ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی...

 

 

 

دریافت مداحی

 

 

شهادت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها، بر عرشیان و زمینیان و آسمانیان تسلیت و تعزیت باد.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

کره الاغ کدخدا
یورتمه می‌رفت تو کوچه‌ها!

 

 

 

پی‌نوشت: بی‌خود نیست می‌گن زمان ما کتاب‌ داستان‌ها هم آموزنده بود.

  • ماشیح

بسم الله الرحمن الرحیم

صبح روز دوشنبه است. نماز صبح را خوانده‌ایم و آخرین قدم‌های باقی مانده تا قطعه‌ای از بهشت را طی می‌کنیم.

تیرها را دیگر یک به یک می‌شمارم. 1100- 1101-1102-1200-1250-1300....

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

از فوتبال برگشتم. قندخونم افتاده بود. دراز کشیدم، چند تا قند گذاشتم تو دهنم تا حالم بهتر شه.

بعدش شام خوردم، درحالیکه از درد چشم و سر تقریبا نفهمیدم چی خوردم.

داشتم میومدم بالا که مادرم گفت حالا با این حالت میری می‌شینی پای اون کوفتی شده.

نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم یا عصبی بشم چون در این مواقع درست میگه ولی اینبار می‌خواستم بخوابم.

اومدم بالا و چون سیستم روشن بود، خاموشش کردم.

جامو انداختم.

چراغ پله طبقه دوم و چراغ اتاقو خاموش کردم، اما وقتی میگرن داشته باشی و وقتی شدت بگیره اول داستانه.

انگار چارتا کرم دارن مویرگای چشمتو و 10 تا کرم هم مویرگای مغزتو گاز می‌گیرن. هی چشمام ذق ذق می‌کرد و بدتر می‌شد.

خوابم نمی‌برد که حداقل درد چشم رو نداشته باشم.

نفهمیدم چطوری و دقیقا چه ساعتی خوابم برد.

صدای اذان صبح بیدارم کرد.

بیدار شدم و لعنت بر شیطون تکون خوردم دیدم انگار با پتک کوبیدی توی سرم. نمی‌شد تکونش داد.

خوابیدم تا اینکه مادرم صدام کرد و گفت پاشو یه ربع مونده به طلوع آفتاب. به هر زور و زحمتی بود پاشدم چون واقعا درد وحشتناکی داره.

سعی کردم یه جوری پاشم که محتویات مغزم تکون نخوره. وضو هم که گرفتم به جای اینکه خم بشم مسح بکشم، نشستم روی زمین تا سرم خم نشه:D

اما موقع نماز و توی سجده عوضش دراومد.

روی زمین که می‌رفتم حس می‌کردم توی مغزم یه کامیون آجر دارن خالی میکنن و دقیقا این درد از وسط مغز تا پشت چشم میومد. این دقیقا همون چیزی هست که به «میگرن» معروفه.

چون شام کم خورده بودم و چون معدم اذیت می‌کرد یه کیک برداشتم و به مادرم گفتم یه لیوان شیر بهم بده.

نصف شیر رو خوردم و داشتم به این فکر می‌کردم که دهن من تلخ شده یا این شیر. تا نصف لیوان رو هم برای اینکه مطمئن شم شیر خرابه خوردم. به مادرم گفتم بنده خدا رفت شیرو امتحان کرد و دید شیر خرابه.

اومد بالا دید سرمو کردم لای پتو که نور پنجره نیفته توی چشمم.

گفت شیر خراب بوده. شانس بیار چیزیت نشه.

منم با این خیال که شیر خراب در من تاثیری نذاره خوابیدم.

11 پاشدم، چشم دردم فقط سردرد بود و حالم بهتر بود. شیر هم حالم رو خراب نکرده بود.

و این شد که یک شب تموم شد اینچنین.

 

 

  • ماشیح