اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۳۵ مطلب با موضوع «کپی پیست‌های زیبا» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

نوشته حجه الاسلام و المسلمین محمدرضا زائری

 

فرض کنید رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی روزنامه خراسان را مورد خطاب قرار دهند و بفرمایند : "روزنامه خراسان باید ازدواج آسان را ترویج کند" و بعد از آن هر روز این جمله در صفحه اول روزنامه به شکل برجسته تکرار شود ، اما هیچ اتفاقی در جهت گیری سیاستهای تحریریه و محتوای صفحات و انتخاب سوژه ها و تعیین تیترها صورت نگیرد ! آیا به نظر شما آنچه مد نظر رهبر انقلاب بوده محقق شده و ایشان از این روند راضی خواهند بود ؟ 

بی تردید پاسخ شما منفی است ، زیرا می گویید قطعا رهبر انقلاب انتظار تکرار عین سخنان خود را نداشته اند و این تذکر را برای شکل گیری جریان رسانه ای و مطبوعاتی جدی در این حوزه محتوایی داده اند . تکرار عین لفظ بدون تحقق عملی آن هدف چه سودی دارد ؟ 

متأسفانه باید اعتراف کنیم که تا کنون این اتفاق تلخ در عمل بارها رخ داده و رخ می دهد. از مضامین و موضوعاتی مثل شبیخون فرهنگی تا دغدغه اسلامی شدن دانشگاهها و امروز هم موضوع نفوذ دشمن ! 

رهبر انقلاب با هوشمندی برنامه ریزی های راهبردی و شیوه های دشمن را رصد کرده و به همگان هشدار می دهند که مراقب نفوذ زیرکانه دشمن باشند. 

انتظار طبیعی ایشان قطعا این است که هر کسی در هر جایگاه و مسؤولیتی که هست به اقتضای وظیفه خود این خطر را تبیین کند و برای پیشگیری از آن تدبیری داشته باشد.

نهادهای تحقیقاتی و پژوهشی پیشینه نفوذ دشمن را مطالعه و بررسی کنند و منتشر سازند. مجامع دانشگاهی پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری را در رشته های مرتبط به این موضوع اختصاص دهند. مراکز رسانه ای برای آن برنامه های متنوع تولید کنند. آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی برای مدارس و مهدهای کودک طرح و برنامه ای داشته باشند. حوزه های علمیه ، هیأت های مذهبی ، مؤسسات فرهنگی ، بسیج و سپاه و ارتش و ... آحاد مردم هر کدام به اقتضای این رهنمود کاری عملی انجام دهند و البته محافل اطلاعاتی و امنیتی هم وظیفه خود را در مراقبت دقیق تر و جدی تر نفوذ دنبال کنند. 

حالا ببینید در همین مدت چه اتفاقی افتاده است ؟ یکسره همه مسؤولان در نهادهای مختلف به تکرار لفظ نفوذ مشغولند و به جای اقدام عملی و تبیین میدانی موضوع سرگرم کلمات و سخنرانی ها شده اند !

این سرگرمی لفظی جدا از خطر اصلی اش که خالی ماندن میدان عمل است دو آفت بسیار بزرگ دارد: یکم دلخوشی و احساس کاذب ادای وظیفه که مانع اقدام و باعث غفلت است ، و دوم ایجاد انزجار در مخاطب عام که به طور طبیعی نسبت به تکرار بیش از اندازه یک موضوع واکنش منفی نشان می دهد و به جای اهتمام به آن موضوع رهایش می کند و از آن فاصله می گیرد.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

متن جالب و خواندنی نوشته آقای علیانی عزیز در ماهنامه پنجره 78:

  • ماشیح

پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه رئیس جمهور پیرامون مساله مذاکرات هسته ای:


بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیس جمهور
با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولا لازم میدانم از تلاش پیگیر و پر طاقت هیئت مذاکره کننده‌ی هسته‌ای صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانیم که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.
از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.

 


والسلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنه‌ای
24/ تیر/1394

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

رهبر انقلاب در پاسخ به سؤال یک دانشجو درباره‌ی «تکلیف استکبارستیزی بعد از مذاکرات»:

مگر مبارزه با استکبار تعطیل‌بردار است؟/ این از مبانی انقلاب است. اگر مبارزه با استکبار نباشد ما تابع قرآن نیستیم/

آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است/ خودتان را آماده کنید برای ادامه‌ی مبارزه با استکبار.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

حضرت عیسى علیه السلام با حواریون سیاحت مى کرد، گذرشان به شهرى افتاد، در نزدیکى شهر گنج زیادى پیدا کردند، حواریون از عیسى علیه السلام در خواست نمودند اجازه دهد گنج را جمع آورى کنند تا بیهوده از بین نرود. فرمود: شما مشغول این کار شوید من هم به داخل شهر دنبال گنج خود که سراغ دارم ، مى روم .

عیسى علیه السلام داخل شهر شد، به خانه خرابى رسید، وارد خانه شد پیره زنى را آنجا دید به او فرمود: اگر اجازه دهید امشب میهمان شما باشم ، پیره زن اجازه داد. حضرت عیسى علیه السلام از زن پرسید غیر از تو کس ‍ دیگرى هم در این خانه زندگى مى کند؟ گفت : آرى پسرى دارم که روزها در بیابان خار مى کند و از دسترنج او زندگى مى کنیم .

شبانگاه پسرش آمد. پیره زن گفت : امشب میهمانى داریم که آثار بزرگى و عظمت در چهره او آشکار است . اینک خدمت او را غنیمت شمار و از وجود او استفاده کن . جوان پیش عیسى علیه السلام رفت پاسى که از شب گذشت . آن بزرگوار از وضع زندگى و معاش جوان سؤ ال کرد. از جوابى که داد عیسى علیه السلام پى برد که جوانى هوشیار و بافراست است و قابلیت ترقى درجات کمال را دارد، اما معلوم مى شود پاى بند یک علاقه قلبى است .

به او گفت : جوان گویا دردى در دل دارى که آثارش از سخنانت هویدا است . به من بگو شاید برایت کارى کنم . جوان که خیال مى کرد گفتن مشکلش ‍ فایده ندارد چیزى نگفت ولى چون حضرت اصرار کرد، گفت : آرى دردى دارم که جزء خدا کسى نمى تواند آن را دوا نماید.

حضرت علیه السلام فرمود: مشکل خود را براى من بگو. جوان گفت : روزى خار به شهر مى آوردم از کنار قصر دختر پادشاه رد شدم ، همین که چشمم به صورت او افتاد چنان شیفته و شیدایش گردیدم که مى دانم چاره اى جز مرگ ندارم ، فرمود: اگر تو بخواهى من وسایل ازدواج شما را آماده مى کنم .

جوان سخنان میهمان را به مادرش گفت ، پیره زن گفت : از ظاهر این مرد معلوم مى شود دروغگو نیست .

حضرت عیسى علیه السلام فرمودند: فردا پیش پادشاه برو و دخترش را خواستگارى کن هرچه خواست بیا به من خبر بده ، صبحگاه جوان براى خواستگارى به بارگاه آمد، خود را به نزدیکان پادشاه رسانید و گفت : من براى خواستگارى دختر شاه آمده ام ، از شما مى خواهم تقاضاى مرا به اطلاع او برسانید. خواص شاه از حرفهاى جوان خندیدند و براى این که تفریحى کرده باشند او را به حضور شاه برده و تقاضایش را به عرض ‍ رساندند.

پادشاه چون خواست جوان را ناامید نکرده باشد و در ضمن وسیله اى براى انجام ازدواج فراهم نماید گفت : اشکالى ندارد اگر فلان مقدار (مقدارى که یقین داشت از عهده جوان بیرون است ) جواهر براى ما بیاورى . جوان برگشت جریان را براى حضرت عیسى علیه السلام شرح داد، آن حضرت او را به خرابه اى برد که ریگ و سنگریزه فراوان داشت ، دعایى نمود یک دفعه آن ریگها به صورت جواهراتى شد که شاه درخواست کرده بود جوان به مقدار لازم براى پادشاه برد همین که چشم وزراء و پادشاه به جواهرات افتاد همه در شگفت شدند. جوانى خارکن از کجا این همه جواهر تهیه نموده ؟!

پادشاه براى مرتبه دوم مقدار زیادترى درخواست کرد باز جوان به عیسى علیه السلام مراجعه نمود. فرمود: برو در میان همان خرابه آنچه مى خواهى بردار براى او ببر. این بار پادشاه جوان را به خلوت خواست و از واقع امر پرسید؟ او هم از ابتداى عشق خود تا وارد شدن میهمان و داستان خواستگارى را شرح داد پادشاه فهمید میهمان او حضرت عیسى علیه السلام مى باشد. گفت برو همان شخص را بیاور تا بین تو و دخترم مراسم عقد و ازدواج را برگزار نماید.

عیسى علیه السلام دختر را به ازدواج آن پسر درآورد، پادشاه لباسى آراسته براى جوان فرستاد، این زن و شوهر آن شب با یکدیگر هم بستر شدند، فردا صبح پادشاه داماد خود را خواست و با او ساعتى صحبت کرد، آثار بزرگى و فهم را در گفتار او دید، چون غیر از آن دختر فرزندى نداشت او را ولیعهد خود قرار داد. اتفاقا همان شب به مرگ ناگهانى از دنیا رفت و جوان وارث تخت و تاج او گردید.

روز سوم حضرت عیسى علیه السلام براى خداحافظى به بارگاه پادشاه جدید آمد. جوان از او پذیرایى شایانى کرد و گفت : اى حکیم مرا سؤ الى است اگر جواب ندهى این همه نعمت که به وسیله شما برایم فراهم آمده بر من ناگوار است فرمودند: سؤ ال کن ببینم چه در دل دارى . جوان گفت : دیشب در این فکر شدم ، شما را که چنین نیرویى است که خارکنى را به مقام سلطنت مى رسانید، از چه رو براى خود کارى نمى کنید و با این لباس و زندگى محدود مى گذرانید؟ فرمود: کسى که عرفان به خدا و نعمت جاویدان او داشته باشد هیچگاه آرزو و میل به این دنیاى فانى نخواهد داشت . ما را در مقام قرب خداوند لذتهاى روحى است که لذت سلطنت با آن قابل مقایسه نیست . و آنگاه داستانى از فناى دنیا و بقاى آخرت براى جوان شرح داد.

پادشاه گفت : اینک سؤ ال دیگرى پیش آمد، چرا آنچه با ارزش بود براى خود خواستى و مرا به این گرفتارى بزرگ مبتلا نمودى ؟ فرمود خواستم مقدار عقل و فهم تو را آزمایش کنم و در ضمن بعد از آماده شدن این مقام ، اگر آن را واگذارى به درجات ارجمندترى نایل خواهى شد، و براى دیگران هم زندگى تو عبرت و پند خواهد شد.

جوان همان دم از تخت به زیر آمد، لباسهاى سه روز قبل خود را پوشید و با حضرت عیسى علیه السلام از شهر خارج شد، وقتى پیش حواریین رسیدند فرمود:

هذا کنزى الذى کنت اظنه فى هذا البلد فوجدته .

این همان گنجى است که در این شهر گمان داشتم و او را پیدا کردم . 

منبع:

بحار الانوار چاپ آخوندى جزء 14ص 284


 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

آن کسانی که امروز سعی میکنند از این هیولا - که سیاستهای آمریکایی و سیاستهای بعضی از دنباله‌روان آمریکا است - یک چهره‌ی موجّهی معرّفی کنند، اینها دارند خیانت میکنند؛ اینها دارند جنایت میکنند.

این کسانی که این حقیقت روشن را کتمان میکنند، این دشمنی خباثت‌آلود را در زیر پرده‌های توجیه میپوشانند، اینها دارند خیانت میکنند به این ملّت. کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد.

 

 

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده های شهدای هفتم تیر

دهمین روز ماه مبارک رمضان سال 1394

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

ناسیونالیستهای جدید کشور ما که منکر اسلام و این جنبه از تاریخ ایران هستند و به سبب انزجار از هر آنچه اسلامی است، دست به سوی تاریخ باستان ایران دراز می کنند و به نوعی «اسطوره زدگی» دچار میشوند، به این نکته توجه ندارند که انکار اسلام انکار چهارده قرن تمدن و تفکر ایرانی است.

ایران برخلاف نظر این ناسیونالیستها اسلام را پذیرفت و به آل محمد عشق ورزید و در تکمیل و تلطیف فرهنگ اسلامی از تمام امکانات نبوغ قومی خود مدد گرفت.
قواعد ربان عربی را پی ریزی کرد، بهترین تفسیرهای عرفانی را بر قرآن نوشت، فره ایزدی ایمان خود را همچون هاله ای فروزان گرد سر ائمه اطهار بست، عشق به اخرت و معاد را که یکی از معتقدات شاخص روح ایرانی بود در رستاخیز دوباره مهدی موعود بازیافت.
انکار این همه کوشش، تکذیب همت غول آسای نیاکان ماست که نبوغ خود را در قالب تفکر اسلامی به حد اعلا بروز دادند و چشمه فیض اهورایی را به مشکات انوار نبوت پیوستند.

 


کتاب اسیا در برابر غرب، نوشته داریوش شایگان

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

حکایت:
دو همکار
صفا و صمیمیت و همکاری صادقانه هشام بن الحکم و عبد الله بن یزید اباضی مورد اعجاب همه مردم کوفه شده بود. این دو نفر ضرب المثل دو شریک خوب و دو همکار امین و صمیمی شده بودند. ایندو به شرکت یکدیگر یک مغازه خرازی داشتند، جنس خرازی می آوردند و می فروختند. تا زنده بودند میان آنها اختلاف و مشاجره ای رخ نداد.

چیزی که موجب شد این موضوع زبانزد عموم مردم شود و بیشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد، این بود که این دو نفر از لحاظ عقیده مذهبی در دو قطب کاملا مخالف قرار داشتند، زیرا هشام از علما و متکلمین سرشناس شیعه امامیه و یاران و اصحاب خاص امام جعفر صادق علیه السلام و معتقد به امامت اهل بیت بود، ولی عبد الله بن یزید از علمای اباضیه(4)بود. آنجا که پای دفاع از عقیده و مذهب بود، این دو
نفر در دو جبهه کاملا مخالف قرار داشتند، ولی آنها توانسته بودند تعصب مذهبی را در سایر شؤون زندگی دخالت ندهند و با کمال متانت کار شرکت و تجارت و کسب و معامله را به پایان برسانند. عجیبتر اینکه بسیار اتفاق می افتاد که شیعیان و شاگردان هشام به همان مغازه می آمدند و هشام اصول و مسائل تشیع را به آنها می آموخت و عبد الله از شنیدن سخنانی بر خلاف عقیده مذهبی خود ناراحتی نشان نمی داد. نیز اباضیه می آمدند و در جلو چشم هشام تعلیمات مذهبی خودشان را که غالبا علیه مذهب تشیع بود فرا می گرفتند و هشام ناراحتی نشان نمی داد.

یک روز عبد الله به هشام گفت: «من و تو با یکدیگر دوست صمیمی و همکاریم. تو مرا خوب می شناسی. من میل دارم که مرا به دامادی خودت بپذیری و دخترت فاطمه را به من تزویج کنی.»

هشام در جواب عبد الله فقط یک جمله گفت و آن اینکه: «فاطمه مؤمنه است.»

عبد الله به شنیدن این جواب سکوت کرد و دیگر سخنی از این موضوع به میان نیاورد.

این حادثه نیز نتوانست در دوستی آنها خللی ایجاد کند. همکاری آنها باز هم ادامه یافت. تنها مرگ بود که توانست بین این دو دوست جدایی بیندازد و آنها را از هم دور سازد.

 

4 - اباضیه یکی از فرق ششگانه خوارجند. خوارج چنانکه می دانیم نخست در حادثه صفین پیدا شدند و آنها جمعی از اصحاب علی علیه السلام بودند که یاغی شدند و بر آن حضرت شوریدند. این دسته چون از طرفی بر مبنای عقیده کار می کردند و از طرف دیگر جاهل و متعصب بودند، از خطرناکترین جمعیتهایی بودند که در میان مسلمین پیدا شدند و همیشه مزاحم حکومتهای وقت بودند.خوارج عموما در تبری از علی علیه السلام و عثمان اتفاق داشتند و غالبا سایر مسلمین را که در عقیده با آنها متفق نبودند کافر و مشرک می دانستند، ازدواج با دیگر مسلمین را جایز نمی دانستند و به آنها ارث نمی دادند و اساسا خون و مال آنها را مباح می دانستند، ولی فرقه اباضیه از سایر فرق خوارج ملایمتر بودند، ازدواج و حتی شهادت آنان را صحیح می دانستند و مال و خون آنها را نیز محترم می شمردند.رئیس اباضیه مردی است به نام «عبد الله بن اباض» که در اواخر عهد خلفای اموی خروج کرد.

 

رجوع شود به ملل و نحل شهرستانی، جلد 1، چاپ مصر، صفحه 172 و صفحه 212.5 - مروج الذهب مسعودی، چاپ مصر، ج 2/ص 174، ذیل احوال عمر بن عبد العزیز.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

رییس جمهور، امروز:

پروتکل الحاقی در سال 2003 توسط 80 کشور اجرا می‌شد و تعداد این کشورها در این سال‌ها از 80 به 124 کشور رسیده که این نشان می‌دهد که پروتکل الحاقی چیز بدی نیست که کشورها مرتب به آن اضافه می‌شوند و آن را امضا می‌کنند.
 

پروتکل الحاقی چیست؟

من 12 ماده اصلی پروتکل الحاقی رو توی ادامه مطلب قرار میدم و قوانین و ماده‌های مربوط به دسترسی‌های تکمیلی، تعیین بازرسان آژانس، حفظ اطلاعات محرمانه و ... رو بیخیال میشم.

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

حجه الاسلام زائری رو سالهاست می‌شناسم، اما در یک سال و نیم دو سال اخیر جدی‌تر. قبلا صرفا یک اسم بود، الان حس می‌کنم از لحاظ فکری هم نزدیک‌تر شدم {البته با اختلافاتی که از نظر فکری دارم و می‌بینم در بعضی موارد}

مهمان برنامه دیروز امروز فردا ایشون بود و یک صحبت بسیار جذاب و به نظر من خوب داشتن. هفته قبل هم یه برنامه مناظره مانند بود که از شبکه سه پخش شد، اون هم عالی بود. {البته باز با اختلاف نظر در برخی موارد}

 

پیشنهاد می‌کنم متن صحبت ایشون در برنامه دیروز، امروز فردا رو بخونید

 

 

پی نوشت: این هم سومیش

  • ماشیح