اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

روزنوشت 30 اُ یک

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۱۴ ب.ظ

 

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

پیرِ وبلاگ‌نویسان صبح از جای برخواست و طریقت کاهلی کنار بگذاشت و صفحتی چند، ورق بزد.

مجلد یکم مصحف «مکتب‌های ادبی» که کاتبش رضا سید حسینی است به پایان برد و مشعوف از خاتمه این و بدایت دومی، سراغ دیگری شد.

چون مصحف دوم باز بکرد، از ازدیاد اوراق و بن‌مایه‌ی آن که بسط مکاتب ادبی است، آه و افسوس بداد که الاها:

الاها!

 در مخیله‌ی خویش به خود گفتیم که مجلد پسین بسان پیشین بخوانیم و تمام کنیم و چنان به شعف سراغ دیگری شتافتیم که مشایی به احمدی نژاد خویش و فریدون به حسن خویش و مریدان به شیخ خویش.

اما چون بدان رسیدیم براندیشیدیم.

 

ظهر نماز بکرد و چون خمیر به تغار فرو رفته، فرو رفت و بعد از ساعتی چند برخواست.

از بایگان لپتاپ خویش طریقت آموختن After Effect را به حسب مرقومه روزانه خویش بیاموخت.

حال لختی است چون اسبی به گل شده، می‌انگارد که چرا درونیات خویش نتوان به مصحف نوشتن و به خال خویش دادن.

از این استیصال سخت مستاصل و از این مستاصلی به خدا پناه بردن.

و سرانجام روز به شب بشد و شب است ساعت خویشتن برشمردن و حساب روز کردن که باید به سیاهه خود رسید قبل آنکه به سیاهه‌ات برسند.

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: این را برای رییس الکتبا، علیرضا هاشمی مینویسیم.

شیخِ مریدان چون قلم دیرینه‌نویسی به دست گرفتی، مریدان کنجکاو سر از حجره‌ها بیرون بکردی و چون زاییدن شیخ در این امر بدیدی، یکیشان روی به شیخ کردی و گفتی: یا شیخ! پیر گشتی و فرتوت. قلم بر زمین انداز و کیبورد به دست گیر و این چند ایام پایانی را کانه ادمیزاد به پایان ببر

شیخ رو به مرید کردی و گفتی چشم ای مرید.

جمع مریدان از این پاسخ شگفت شدند و درس خویش رها کرده و به ویلای شمال شدند تا چند روزی از این اتفاق عشق و حال کنند.

 

  • ماشیح

نظرات  (۲)

  • Alireza Hashemi
  • :))
    ایولله. حظ بسیار بردیم D:
    رئیس الکتبا نه، صغیرالکتبا. ما کی باشیم :v

    باید خویشتن فلک نمود قبل از آنکه فلاکمان نمایند..
    پاسخ:

    مــــجــــــــیــــــد!
    شیلنگ میلنگ نداری فلکش کنیم؟


    :v
    :v
    ایول

    و اما شیخ المشایخ، دایی قیصر
    عه نه چیز

    خورشید ز مشرق زمین تابیدن پیشه کرد و شیخ همچون ترامه اسبق عزم در سیر جزوات خویش بنمود
    راهی مجموع تور مکتب خویش بشد و جزوات بی دی اف شده را به زیر افکند و مجموع صفحات که به پنجاه بدید بانگ در داد که از فردا به خواندن مشغول میشوم
    قیلوله یا همچین چیز ظهر را به سر کرد و عصر هنگام چاپاری راهی دیار سمعیون بکرد و از پاسخ نامه شیخ حسین مسرور بگشت، چرا که فصولی حذف و اصولی کسر شده بودند.
    به همین جهت تصمیم بگرفت که از پس فردا شروع به خواندن کند
    باشد که مریدان را از این وضع اطلاعی نشود، چرا که تنبل گردند

    :))
    پاسخ:
    خواجه منتقدان اوضاع خویش سامان کرد که از شنبه درس بخواند
    شنبه برف امدی و تعطیل بگشتی :v
    ایوالله

    خوشمان امد
    به طبعمان نشستندیدندنی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی