اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

نالانی شیخ از ناخوش احوالی مرید خویش

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ق.ظ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

روزی شیخ و مریدان جمع بودی، ناگه شیخ رو به یکی از ایشان کردی و پرسیدی:
«مریدا! کنکور خود چگونه بدادی؟»
مرید هرچه به دنبال سوراخ موش برای عزیمت توش و زدودن بوش بگشتی، پیدا نکردی، از این سبب سر به زیر انداختی و با جمله‌ای شرح حال بیان کردی و روی به شیخ گفتی:
«چو تست زدن پایان گرفت، روی به جانب مهیمن کردی و به او گفتی، چونان بگیر که نریزد.»
مهیمن گفت چه چیزی؟
بگفتی: «سوزان کرداری که بر کاغذ ترسیم کردمی»

مرید این را بگفت، شیخ جامه از تن درید و مریدان پاره پوره گشتی.

 

 

 

پی نوشت: شوخی من و علیرضا است. همینجاش هم از من بهتر بوده (شبیه اینایی که میخوان ماله بکشن شدم؟ :D )

  • ماشیح

نظرات  (۳)

اسم کنکور که میاد حس این دونده هایی رو دارم که پرش ارتفاع میکنن
حس وقتی که از مانع پریدی

و زاااااااااارت خوردی تو دیوار!!
پاسخ:
:D
واسه ماها اینجوریه :D
در این دم شیخ را حالتی عرفانی دست بداد و با شلنگ مرید را شرحه شرحه نمود
عالی بود :v
چونان بگیر که نریزد :(( شکلک خنده ست. من پرانتزهام قاطیه نمیدونم چی زد d:
واقعا هم اینطوری شد. دینی که ازمون سال های پیش رو ۵۰-۶۰ میزدم ۳۶ زدم. اصلا من نسل سوخته ی کنکورم باید حقمو پس بدن D:
پاسخ:
ترکوندی پس :D
:v
تاخ

البته این موضوع هیچ چیز از ارزش های علیرضا کم نمیکنه D:
پاسخ:
نه:D
انصافا ناراحت شدم، این هم مضاح بودی، الان مرید نمودار ما رسم بکردی :D
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی