اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

نقل کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گاهی لبان مطهّر ابی‌عبدالله را می‌بوسید، گاهی زیر گلوی حضرت را می‌بوسید، گاهی دُکمه‌های ابی‌عبد‌الله را باز می‌کرد از زیر گلو تا نزدیک سینه را مکرّر می‌بوسید ـ [مردم] نمی‌فهمیدند برای چه وجود مبارک پیغمبر این کارها را می‌کند با سایر بچه‌ها این‌طور عطوفانه رفتار نمی‌کرد مکرر می‌دیدند که این دکمه‌ها را باز می‌کنند و از زیر گلو تا قسمت سینه بدن ابی‌عبدالله را می‌بوسند.

یک وقتی خون چشمان مطهّر ابی‌عبدالله را گرفت و دید سینه مطهّرش سنگین شده.

فرمود کیستی؟

«لقد ارتقیت مرتقیً عظیماً»

جای بلندی نشستی...

اینجا که اکنون پاگذاشتی، پیغمبر بارها بوسیده بود.

 

برگرفته از ناسخ‌التواریخ

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

قبل از اینکه دست به کاری بزنیم و آن را شروع کنیم، وقتی می‌خواهیم با کسی صحبت کنیم، هنگامی که در حال انجام کاری هستیم یا حتی زمانی که عصبانی هستیم و می‌خواهیم کاری انجام دهیم کافی است فکر کنیم یک دقیقه دیگر بیشتر زنده نیستیم تا به یکباره همه چیز تغییر کند.

 

فراموشی مرگ چیز عجیبی است. مرگ از آن جهت ترسناک به نظر می‌رسد که آنچه هست را باقی و آنچه نمی‌بینیم را فانی درنظر گرفته‌ایم و خب با این نگاه عاقلانه است که از مرگ بترسیم و اصلا اگر کسی از مرگ نترسد باید به عقل او شک کرد.

نمی‌خواهم در اینجا از فلسفه معاد صحبت کنم و بگویم در آنجا زمان معنا ندارد و بنابراین اینجا نهایتا اگر 500 سال هم عمر کنیم، باز نسبت به آنجا فانی است و اصلا از همین‌رو است که باید بمیریم تا زنده شویم. این‌ها برایم حل شده است و برای آن‌ها که حل نشده باید خودشان حل کنند. 

چیزی که می‌خواهم بگویم، فراموشی مرگ است. 

 

من هم مثل بسیاری از مرگ می‌ترسم و این ترس را در وجود خویش می‌یابم. ترس از مرگ مثل عذابی است که خدا وعده داده و این ترس و آن عذاب از جنس مثلا فیلم ترسناک یا تهدید یا مثلا روشن کردن هیزم در سرای دیگر نیست. ترس و عذاب در درون ماست و آن صورت باطنی رفتار و اعمالی که انجام داده‌ایم. اگر در دنیای دیگر آتشی ما را بسوزاند، آتش رفتار ماست و اگر در این دنیا از مرگ می‌ترسیم، به سبب دو چیز؛ یکی اینکه اینجا را اصل گرفته‌ایم و دل به دنیا بسته‌ایم و دیگری اینکه توشه راهمان کم است.

 

گفته‌اند «اکثروا ذکر الموت» و من اگر نگویم بسیار می‌توانم بگویم اغلب مرگ را یاد می‌کنم. یاد مرگ ترمز عجیبی است. به نظرم اگر نماز بینی شیطان را به خاک می‌مالد، یاد مرگ بینی آدم را به خاک می‌مالد. هر کجا هستی و در هر حالی هستی وقتی به مرگ فکر می‌کنی، رفتارت طور دیگری خواهد شد.

کافی است یک‌بار قبل از اینکه نماز بخوانی یا با دوستی صحبت کنی یا مثلا از دست کسی عصبانی هستی و می‌خواهی تلافی‌اش را دربیاوری یاد مرگ بیوفتی. بعید می‌دانم کسی باشد که یاد مرگ بیوفتد و رفتارش دگرگون نشود.

 

مرگ چیزی است که در موردش بسیار حرف دارم.

نوری است درون تاریکی. تاریکی می‌نماید، اما نور روشن و دل‌نوازی است. چشم‌ها را باز می‌کند و گوش‌ها را شنوا. من مرگ را دیده‌ام و اگر می‌ترسم از اینرو است که می‌دانم آنچه با خود برداشته‌ام آذوقه سفری دراز نیست.

 

مرگ را بسیار یاد کنید. مرگ را بسیار یاد کنید. مرگ را بسیار یاد کنید که در آن برای خود و دیگران نعمت‌های فراوانی است...

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

می‌چرخم و می‌رقصم و می‌نوشم از این جام

بی‌خود شده از خویشم و از گردش ایام...

 

جشن پیروزی جبهه مقاومت بر کفر و تکفیر و شیطان اکبر مبارکheart

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

حسین سرباز ره دین بود
عاقبت حق طلبی این بود

از سر نی گفت سبط پیمبر
الله اکبر الله اکبر

 

  • ماشیح