اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۳۵ مطلب با موضوع «کپی پیست‌های زیبا» ثبت شده است

In the name of God.
 

 

Nietzsche Addressed to the philosophers:

Live in danger.

Build your cities on the slopes of Vesuvius.

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این دل چشمه بوده.

ازش آب کشیده‌ای، ولی تمیزش نکرده‌ای.

حالا هم فکر بد نکن. اگر خشک شده، فکر نکن شوره‌زار است. اگر هم آب دارد، فکر نکن چشمه است. خشکیش از این است که تمیزش نکرده‌ای. آبش هم آب و گل باران دیشب است.

کلنگ بزن؛ قشنگ، آن وقت آب بکش. آب صاف. نه از این آب گلی‌ها.

یادت هست بچه بودی؟ از همان آب.

 

 

باران خلاف نیست، کوروش علیانی

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

نفس‌های انسان گام‌هایی است که به سوی مرگ برمی‌دارد.

حضرت علی علیه‌السلام.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

به جایی که چند خط بنویسم، این عکس خیلی خوب بیان میکنه ماجرا رو :D
 

  • ماشیح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیدیم که می‌شناسیمش و تصویرش را از پیش در خاطر داشته‌ایم.

دیدیم که می‌شناسیمش، نه آن‌سان که دیگران را و نه حتی آن‌سان که خود را.

چه کسی از خود آشناتر؟

 دیده‌ای هرگز که نقش غربت در چهره خویش بیند و خود را نشناسد؟

  • ماشیح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

...

آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهاشان زیر شنی تانک‌های شیطان تکه‌تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست، اما راز خون آشکار شد. 
راز خون را جز شهدا در نمی‌یابند. 
گردش خون در رگ‌های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین‌تر است و نگو شیرین‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین‌تر است. 
راز خون در آنجاست که همه‌ی حیات به خون وابسته است. 
اگر خون یعنی همه‌ی حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیش‌ترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند.
راز خون در آنجاست که محبوب، خود را به کسی می‌بخشد که این راز را دریابد و آن کس که لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.

  • ماشیح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دکترِ مصری ازطریق قرآن به اثبات تعداد امامان شیعه پرداخته است.

دکتر مجدی وهبة الشافعی خطیب ‏و استاد دانشگاه دینی الأزهر با تحقیقات خود به ارقام و اعداد جالبی دست پیدا کرده که باعث شگفت همگان شده است. ‏با توجه به اینکه تعداد و ارقام در قرآن بی دلیل نبوده و دارای هدف خاصی هست همچون تعداد کلمه یوم (روز) که 365‏ بار تکرار شده و همانا تعداد روز در یک سال می‌باشد و یا کلمه شهر(ماه) ‏که درقران 12‏ بار آمده که همان تعداد ماهها در یک سال می‌باشد ‏و مثالهای زیاد دیگری... و با توجه به این معلومات، تحقیقات خود رادراین زمینه انجام داده و به این نتایج جالب رسیده که کلمه امام دوازده بار آمده و با تعداد امامان شیعه یکی می‌باشد. کلمه امام دراین آیات می‌باشد:

  • ماشیح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

همه‌ی بچه‌ها فریاد می‌کشیدند:

«عمو، عمو، آب، آب...»

فاطمه کنارِ پرده‌ی خیمه‌ی ایستاده بود و بیرون را می‌نگریست. ما له‌له‌زنان فریاد می‌کشیدیم: "«عمو، عمو، آب، آب...»

فاطمه با دست به ما اشاره کرد که آرام شویم.

گفت که عمو از اباعبدالله رخصت گرفت و رفت، با دو مشکِ آب.

حالا آرام‌تر، انگار در خودمان، می‌گفتیم: «عمو، عمو، آب، آب...»

لختی نگذشته بود، کم از ساعتی شاید، ما هم‌چنان منتظر نشسته بودیم و زیرِ لب ذکر را تکرار می‌کردیم.

ناگاه فاطمه پرده‌ی خیمه را رها کرد و به زمین افتاد. حالا همه تشنه‌گی را فراموش کرده بودیم. دیگر کسی از آب حرفی نمی‌زد. کسی آب نمی‌خواست.

فریاد می‌زدیم: «عمو، عمو، عمو، عمو«...

 

با این که رباب آدم بزرگ است، اما هنوز هم دارد گهواره‌ی خالی را تکان می‌دهد. گاهی وقت‌ها مثلِ عروسک‌بازی ما با خودش حرف هم می‌زند. انگار واقعا خیال می‌کند که علی کوچکش توی گهواره خوابیده است. هیچ کسی هم هیچ چیزی به او نمی‌گوید.

اگر ما، بچه‌های کوچک، مشغولِ عروسک‌بازی بودیم، شاید فاطمه دعوامان می‌کرد، اما رباب آدم بزرگ است، برای همین کسی به او چیزی نمی‌گوید. «علی که توی گهواره نیست. من خودم از توی سوراخی پرده‌ی خیمه دیدمش، روی دست‌های اباعبدالله خواب خواب بود...«


غروب شده است. تا اباعبدالله بود، هر چند وقت یک‌بار می‌آمد و برای ما چیزی می‌گفت و می‌رفت.

ما هم خجالت می‌کشیدیم و گریه نمی‌کردیم و گوش می‌کردیم. اما حالا دیگر خیلی وقت است که نیامده تا برای‌مان چیزی بگوید.

حالا فاطمه بچه‌های کوچک را یک‌جا جمع کرده است. البته من دیگر بزرگ شده‌ام. برای همین به فاطمه می‌گویم:

«تو هم قرآن بخوان، مثلِ...» نمی‌دانم چرا، اما سرش را بالا می‌گیرد. به جای آن که ما را آرام کند، نگاه می‌کند به موهای من و جیغ می‌زند:

»فَکَیفَ تَتَّقونَ اِن کَفَرتم یوماً یجعلُ الوِلدانَ شیبَا»

(چه‌سان در امانید، اگر کافر باشید در روزی که کودکان را پیر می‌گرداند؟ مزمل-17

 

 

رضا امیرخانی

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

جالبه!

توی دانشگاه فلانجا توی تهران مراسم برگزار میشه

یه اقای میره بالا

یه شعر میخونه در مورد «خواهران» و فقط توهین میکنه به این جماعت.

بخشی از شعر:

«باید از ابروها رد بشیم بریم به یه جایی که بهش میگن سیبیل/اون مکانی که یکم مقدسه یه نفر مواظبه با دسته بیل»

 

بعد هم هیچ خری

دقت کنید

هیچ خری

صداش درنمیاد.

 

افسارت رو بدی دست اینا

اینطوری میشه

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

 

مرده یک شبه چو نمره بیست

ثلث اول که هیچش ارزش نیست

مرده قرن را چنین بنگر

همچو تجدید ناب شهریور

ذهن شاگرد خنگ فاجعه است

خنگ شاگرد در مراجعه است

 

عشق همیشه در مراجعه است

  • ماشیح