اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۳۳ مطلب با موضوع «روزنوشت (خاطرات روزانه)» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

ترجیح میدم با سرگیجه برم بخوابم

و 13 بهمن 92 رو با حال بهم زنی تمامش به خاطرات زندگیم بسپارم.

 

همچنان ترجیح می‌دم سکوت کنم و هیچ چیزی رو بیان نکنم، چون خیلی‌ها هستند دلشون می‌خواد من جنجال ایجاد کنم.

و فقط تمام مسائل رو اگر اندازه سر سوزنی آب‌‍رو داشته باشم، به اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و حضرت زینب سلام الله علیها می‌سپارم.

یاعلی مددی

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

امروز رسیدم دفتر. طبق معمول سیستم روشن کردم و یه سیستم چند میلیونی مزخرف که توسط یه دوست ببوگلابی که هیچ سررشته‌ای نداشته خریداری شده و n بار هنگ میکنه.

اومد بالا و بعد نیم ساعت هنگ کرد. خاموشش کردم و دوباره روشن.

با سیستم من نباید به اینترنت وصل شد بنابراین زدم فیلمها رو render کنه و خودم رفتم روی اون سیستم و یه سری به نت زدم تا وقتی سیستم کارشو انجام میده.

خیالتون راحت توی محل کار ما اجازه اینترنت رفتن در ساعت اداری داریم و البته من وقتهایی که اینترنت میرم رو میذارم زمانی که سیستمم render کنه. این توضیح رو دادم چون میگن ادم عاقل خودش رو در مظان اتهام نمیذاره.

 

بعدش بچه‌ها کم کم اومدن.

حاجی جلسه بود و من کارش داشتم تا اینکه غروب اومد بیرون و خبری که می‌خواستم رو داد.

چون هنوز قطعی نیست فعلا نمیگمش.

 

بعضی از فیلمایی که می‌بینم خیلی برام جالبه. امروز یه سری فیلم جالب دیدم.

البته این هفته کلا فیلم‌هاش برام دوست داشتنی بود و چون سری بود و به هم متصل بود، امروز یه سری آدم تو یه سری جا توی این فیلما که نمیشه بیشتر از این توضیحشون رو داد داشتن خداحافظی میکردن از هم و من واقعا انگار خداحافظی اونا برام سخت بود.

خودشون هم اشک میریختن.

خلاصه از فیلم هندیش که بیایم بیرون، بچه‌ها دم ناهار طبق معمول در مورد چیزهای مختلف حرف زدن.

تولد علی فاطمی بود. ولی شیرینی نیاورده بود.

و چیزایی که یادم میاد همینا بود.

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

رسیدم دفتر.

سلام با بچه‌ها و احوالپرسی باهاشون.

لیست رو دیدم امروز همه هستن جز سه نفر که اون سه نفرم ایران نبودن. چند نفرم امروز و دیروز برگشته بودن از کشورهای دیگه.

این یعنی امروز شلوغ هست.

سیستمو روشن کردم. طبق معمول سیستم برق داد. اتاق من دستگیره و سیستمش برق میده.

هارد رو وصل کردم.

از فیلم اول 10 دقیقه گذشته بود که یه نیروی نظامی بوسنیایی سر یه مسلمون که توسط صرب‌ها بریده شده بود رو نشون می‌داد به دوربین.

من صحنه سر بریدن سلفی‌ها رو دیدم ولی این سر رو انقد بد بریده بودن که حالم یه جوری شد. تا چند ساعت حالم بد بود.

سید علی اومد تو یه جعبه شیرینی خامه‌ای هم دستش.

شیرینی رو برداشتم گفتم به چه مناسبته؟ حدس میزدم واسه امامت باشه.

گفت یکی از فامیلامون امام زمان شده

خندم گرفت.

بعدش هم ادامه کار تا ظهر

ناهار و نماز نیم ساعتی شد.

بعد هم دوباره ادامه کار تا ساعت 4.

ساعت 4 هم کار رو تموم کردم و این درحالی بود که زدم 2 گیگ دانلود شه و خودم زدم بیرون.

امروز 5 تا فیلم دیدم. کات‌هاش رو زدم و متن‌هاش رو نوشتم.

فیلم‌های جالبی بودن.

  • ماشیح