حوالتی به شیخ!
سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۵ ب.ظ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
روزی شیخ و مریدان به مُطعَم شدی و طعام بخوردی. فقیری از پشت شیشه با حسرت به آنها نگریستی و آهی از سر حسرت برون بدادی.
شیخ که این صحنه دید، لختی درنگ کرده و اندرون غذا نگریسته و بعد برون شیشه نظر کرده، سپس از فرط اندوه برخاستی و برون شدی و مریدان نیز همراه وی برفتی.
مرد فقیر به مطعم درون شدی و ظرف شیخ نظر کردی و جز پاره گوجهای از سالاد و ته نوشابهای چیزی ندیدی...
پ.ن: مدیونید اگر فکر کنید به سفر نیمه تمام روحانی از آمریکا به تهران ربطی داشت ...
- ۹۴/۰۷/۰۷
دو خط اول در مورد عربستان بود که عریضه خالی نباشه
بعد کلا در مورد لزوم توسعه جهانی و صلح پایدار و هر چی شما بگید بود
یه جمله آخر هم گفت اخر و عاقبتی واسه صالحینه که نگن صحبت اسلامی نبود :))
من که کلی لذت بردم