یحیوی مشرب و عیسوی مشرب
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
این رو یکی از ادلیستهای من توی پلاس که یه روحانی است نوشته. جالب بود:
عیسی(ع) بسیار خندیدی، یحیی(ع) بسیار گریستی.
یحیی به عیسی گفت که «تو از مکرهای دقیق حق ایمن شدی که چنین می خندی؟»
عیسی گفت که «تو از عنایت ها و لطف های دقیق لطیف غریبِ حق، غافل شدی که چندینی می گریی؟»
ولیی از اولیاء حق در این ماجرا حاضر بود.
از حق پرسید: «از این هر دو، که را مقام عالی تر است؟»
جواب گفت که «اَحسَنُهُم بی ظَنّاً، یعنی اَنَا عِندَ ظَنِّ عَبدیِ بی: من آن جا اَم که ظَنّ بنده ی من است.»
- فیه ما فیه، مولانا جلال الدین محمد بلخی
اهل الله برخی اهل گریهاند و برخی اهل شادی
دسته اول اسماء جلال الهی بر آنها تجلی کرده، دسته دوم اسماء جمال
دسته اول را مناجاتی گویند، دسته دوم را خراباتی
به دسته اول یحیوی مشرب و به دسته دوم عیسوی مشرب هم گویند
مثلا میرزاجواد آقا ملکی تبریزی را شیخ مناجاتیان گویند که از صدای گریه اش ملائکه به خروش می آمدند و از خراباتیان آقاسید احمد کربلایی و شیخ محمد بهاری همدانی
یک بار به آیت الله بهجت گفتند آقا اجازه بفرمایید شما رو ببریم به یکی از باغ های اطراف قم تا آب و هوای خوش استفاده کنید. ایشون موافقت کردند. اما وقتی رسیدند هنوز نیم ساعت نشده دلشان گرفت و گفت من را به منزل برگردانید سر سجاده و کتاب هایم.
اما آیت الله بهاء الدینی فلاسک چای را بر می داشت با یک پاکت سیگار، می رفت وسط باغ ساعت ها با خودش حال می کرد.
معلوم نیست مقام کدامشان هم از دیگری بالاتر است.
این است فرق مناجاتیان و خراباتیان.
شیخ مناجاتیان میرزاجواد آقا ملکی تبریزی است که درباره ایشان خاطره ای نقل شده. این را آیت الله خامنه ای هم در یک دیداری با مسئولان دولت احمدی نژاد تعریف کردند اما من الان نتوانستم در سایت رهبری پیدا کنم. گفته اند:
شب ها که ایشان برای تهجّد برمی خاست مدتی در رختخواب گریه می کرد. در ضمن دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا را انجام می داد پس به صحن منزل می آمد و به اطراف آسمان نگاه می کرد و آیات «انّ فی خلق السماوات و الارض»(آل عمران، پنج آیه آخر.) را می خواند و سر به دیوار می گذاشت و مدتی گریه می کرد. سپس برای وضو گرفتن آماده می شد و چون به کنار حوض می رفت در کنار حوض می نشست و باز مدتی گریه می کرد. سپس وضو می گرفت و پس از آن به مصلایش می رفت و مشغول شب زنده داری می شد، دیگر حالش خیلی منقلب می شد.
و درباره حالات عرفانی میرزاجواد اقا ملکی تبریزی، برخی شاگردانشان گفته اند:
«او خودش دستورالعمل اخلاقی بود. شب که میشد در صحن خانه دیوانهوار قدم میزد و مترنم بود که:
گر بشکافند سراپای من / جز تو نیابند در اعضای من
آخرین حرفش در بیماریش این بود که گفت «الله اکبر» و جان تسلیم کرد.»
و شاگرد دیگرشان گفته است:
ایشان ماههای رجب و شعبان را روزه بودند و در مدرسه فیضیه درس اخلاق عمومی میگفتند. اکنون که سی سال از رحلت آن عالم ربّانی میگذرد، در و دیوار مدرس و فضای مدرسه، صدای حزین و گریان و نالههای شوق و سوزان او را به گوش هوش میرساند که میگوید: «اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغرور و الانا به الی دارالخلود والاستعداد للموت قبل الفوت».
حالا که حرف از میرزا جواد آقا ملکی تبریزی شد حیفم میاد این مطلبو نگم.
میرزا جواد آقا در کتاب «اسرار الصلوة» خود می نویسد:
«... خدا را شاهد می گیرم که من از متهجدّین و شب زنده داران کسی را می شناسم که به هنگام سحر صدای فرشته ای که او را بیدار می کند، می شنود، فرشته با لفظ«آقا» به او خطاب می کند و آن شخص با این سخن بیدار می شود و به نماز می ایستد.»
از برخی اساتید و بزرگان شنیدم که منظور ایشون خودشون بودن که نخواستن تصریح کنن. گفتند هم ایشون هستن که با صدای حورالعین بهشتی از خواب بیدار می شدند. صدای بسیار لطیف و زیبا که یکی دو ساعت مانده به سحر ایشون رو با لفظ آقا آقا بیدار می کرده.
- ۹۴/۰۳/۲۳
به به...
من البته سر از این مباحث درنمیارم و سوادم نمیرسه، ولی بنظرم اون افرادی هم که حال بکاء و گریه دائم داشتن لزوما از خوف و عنایت به اسماء جلاله نبوده، شایدهم بیشتر از سر ذوق و شوق و عشقی که از درک اسماء جمال اللهی داشتن توی این حال خوش و قشنگ بودن و گریه شون از سر شوق بوده. حتی این بنظرم نزدیکتره به حال علما تا حالت خوف.
خیلی خوب بود. از نویسنده و از شما ممنون