اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

چی میگی؟

يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ب.ظ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دوباره توی اون موقعیتی هستم که همه حرف‌هایی که قرار بود بنویسمشون و مطلبشون کنم، تو ذهنم نمیاد.

نیوک لیدری‌هام این شکلی شدن. امروز داشتم به این فکر می‌‌کردم کلا غیر نیوک لیدری هم این شکلی شدم.

بعد یه سر بعد از مدت‌ 120 روزه رفتم پلاس یه خورده مطلب خوندم. به نسبت فیسبوک {علتش رو واقعا نمیدونم} جو علمی بالاتری داره و بارها مطالب بسیار خوبی توش دیدم، اما به این توجهم جلب شد که چرا یه عده مزخرفات باید نوشته بشه.

اینکه من بدونم الان کی داره چی می‌خوره؟ توی اتاقش کی اومده؟ رمز وای فایش رو چند نفر خواستن توی فامیل؟ از چه رنگی خوشش میاد و خیلی چیزهای دیگه واقعا به چه دردی می‌خوره؟
من انقدر گیر می‌دم، یا واقعا شما هم از این جور نوشته‌ها حالتی که بهش می‌گن «تهوع» بهتون دست میده؟

مطلبی به ذهنم نمی‌رسه که بخوام توی نیوک لیدر بنویسم. یعنی به ذهنم می‌رسه، اما نمیاد که بنویسم.

 

دیشب داشتم به مطلب آخر سال فکر می‌کردم. 

آخرین مطلب سال قبل که یه مطالب طولانی بود اومد توی ذهنم و اینکه چقدر زود گذشت. 

از سال قبل و لحظه دم عید بدترین خاطره زندگیم رو به یاد میارم و برای همین نسبت به تحویل سال حس خوبی ندارم. البته از اون دست آدم‌هایی هستم که سعی می‌کنم بعضی چیزها از یادم بره، چون زندگی محل گذار است و گذر و اون چیزی که می‌مونه یاد آدم‌هاست.

 

برگردیم به ادامه نوشته قبل.

اگه یه نفر بپرسه: خب حالا این چیزا رو ننویسن، حرفاشونو کجا بزنن؟ غیر از اینکه میشه گفت خب نزنن، این سوال برای خودم پیش میاد که خب چرا نزنن؟ اصلا ادم گاهی دوست دارم هر چیزی توی ذهنش میاد {هر چیز قابل نوشتن} رو بنویسه و خودش رو خالی کنه. 

چرا ننویسه؟ بعد در جواب اون ادم فکر می‌کنم باید بگم خب توی پلاس ننویسه و توی وبلاگش بنویسه

بعد ممکنه اون ادم سوال کنه که فرق وبلاگ و پلاس چیه که اونجا باید ننویسه و اینجا بنویسه.

بعد با این سوال من سکوت می‌کنم و جوابی نمی‌دم.

راستش نمی‌تونم دلیل قانع کننده‌ای بیارم. شاید عادت کردم به اینکه مزخرفات ذهن آدم‌ها {به نوشته‌هایی شبیه این نوشته رو میگم مزخرفات ذهن} بخونم. خوندنش اذیتم نمی‌کنه و گاهی برام جالبه. ولی اینکه بدونم فلانی قهوه دوست داره یا نسکافه؟ یه ست کامل خودکار رنگی رنگی داره یا نه؟ و از این دست چیزهای مسخره نه برام جالبه و نه غیر قابل تحمل.

 

 

برگردیم به ادامه نوشته قبل

آخرین مطلب سال

دارم به آخرین مطلب سال فکر می‌کنم

اگر یه مسابقه برگزار می‌شد که می‌گفتن به بهترین و خلاقانه‌ترین آخرین پست وبلاگ سال 93 جایزه می‌دیم چی کار می‌کردید؟

تا حالا بهش فکر کردید؟

یا اصلا تا حالا فکر کردید اگر بخواید یه پست به اسم «اخرین پست سال» بزنید، چی می‌زنید؟

 

 

برگردیم به ادامه نوشته قبل

از ننوشتن، عدم توانایی برای نوشتن، حرف داشتن و ناتوانی متنفرم و عمدتا یه حس بد و بار روانی منفی برام داره

اما از اون بدتر وقتیه که جایی برای نوشتن باشه و مزخرفات به درد نخور بنویسی.

با این حساب یا باید دعا کنم بتونم بنویسم و خدا بهم توفیقش رو بده

یا حداقل ننویسم.

 

 

  • ماشیح

نظرات  (۸)

من الان اطراف 5 ساله چیزی به نام آخر سال رو حس نکردم ..
مردمی هم که آخر سال رو درک میکنن درک نمیکنم :D
کلا شوتم من :P
پاسخ:
شوت من :v
سلام

سر قضیه شبکه های اجتماعی فکر میکنم آدم اگر حرفی برا گفتن داره بره و الا صرف بودن آدم را خراب میکنه به جهت اتلاف وقتی که سر خوندن مطالب بی فایده میزاری... الله اعلم

و چه قدر وقت میزاریم تو این شبکه های اجتماعی اما دریغ از اینکه یه وقت بزاریم چهار تا کتاب درست و درمون بخونیم ....

سال نوت پیشاپیش مبارک مسیح جان
مطلب ننوشته هم قبولت داریم :)
یا علی
پاسخ:
سلام دقیقا همینطوریه
این حرف رو قبول دارم

سال نو هم بر شما مبارک و فاطمی ان شاءالله
پیشنهاد میدم اصلا به اومدن سال جدید و نوشتن پست آخر توجهی نکنید.
وقتی اومدن سالِ جدید رو آدم حساب کنیم(!) فکر میکنه خبریه و آزار دهنده میشه.
وقتی اهمیتی به اومدنش ندیم و بگیم این هم مثل هزاران قرارداد انسانی دیگه ست، یادمیگیره رام بشه و اینقدر روی اعصاب همه نره.
با این حال، فکر میکنم لیستی از کتاب هایی که امسال خوندید بنویسید. اینطوری میشه امید داشت یه جور چشم و همچشمی مثبت ایجاد بشه برای بیشتر خوندن.
پاسخ:
این «ندیدن» سال جدید تنها پیشنهادی بود که بهش فکر نکرده بودم :v ایوالله

اتفاقا یه لیستی تهیه کردم از کتاب‌هایی که خوندم
شاید همون رو بذارم و یه سری چیزهای دیگه
ممنون
من دقیقاً اون مدت که از فیس بوک استفاده می کردم واسه همین بود که {درست بنویس و خوب باش، هرچی میخوای بنویس}. به قول خودتون دنبال ثواب نبودم ولی چرت و پرت هم سعی می کردم ننویسم. منتها دیدم من که چرت و پرت ننویسم عده زیادی هستن که بنویسن، و فکر کردم ممکنه من هم به همین چرت نویسی مبتلا شم، سر همین حوصله م نکشید.
ولی اندر باب استفاده هاش باید بگم تنها راه ارتباط من با دوستای قدیمیم فیسبوک بود (که بستم) و وایبر بود (که منفجر کردم). همین می شد یه استفاده ی «معمولی» از فیسبوک.
پاسخ:
همه اینا حرفه که میشه زد
من البته الان معتقدم اونقدر کار نکرده داریم که کار معولی کردن تو فیسبوک فایده نداره و شاید اصلا خوب نباشه

ولی استفاده معمولیه دیگه
حالا فیسبوک نه
یه جای دیگه
وایبر نه
یه جای دیگه

صرف استفاده از یه وسیله با نحوه استفاده از یه وسیله و نهایتا با شناخت ماهیت یه وسیله یا به عبارتی «تکنولوژی» یه چیز کاملا متفاوته
من توی این مطلبم اصلا خودمو تو مقام «شناخت ماهیت» قرار ندادم، والا به قدر عقل خودم هم ماهیت نوشته کلا عوض میشد
در مورد شبکه های اجتماعی ارجاع میدمت به کتاب های رسانه ای که خوندی!
و این که شهروند جهانی رو به چه روشی بهتر از این میشه خلق کرد؟
پاسخ:
من هم ارجاعت میدم به صحبتهای شاه حسینی
یادته؟ گفت ببینیم «ولی زمان» چی میگه.

الان من و خودت رو بذار کنار
بعد باتوجه به خواسته های ولی زمان از استفاده از اینترنت، نظرت رو نسبت به شهروند جهانی بگو.

والا من با یه کتاب و دو کتاب نمیتونم نظر قطعی بدم مجید.
من فعلا کتاب میخونم تا یاد بگیرم.
اینو میدونم که اقا در مورد سایبر و اینترنت و شبکه های اجتماعی و.... حسابی از بچه های معتقد مطالبه داره
فیسبوکمو بستم. صفحات مجازی دیگمو هم. پلاسم رو هم 120 روز سر نزدم چون به نظرم فایده ای نداشتم برای بودنم و وقت گذاشتنم.
ولی اصل حرف من چیز دیگه ایه
چه جالب
آخرین پست سال
خاصه
در جواب سوالتون که « نمیدونم والا،تا حالا بهش فکر نکرده بودم»
ولی فک کنم منم برم امتحانش کنم،آخرین پست سال

پاسخ:
خب خاص که خاص هست :D
چی مینویسید توش؟
به این فکر کنید. لازم نیست بنویسید اینجا
البته که نگاه من برای استفاده بود و نگاه تو برای تاثیر گذاری
و در اون باب که خیلی حرف هست
از لزوم بودن یا نبودن تا نحوه ی کار کردن و ...

از بُعد استفاده اگه بخوایم نگاه کنیم واقعا خیلی بازدهی اش کمه
از بعد کار کردن رو فعلا خیلی نظری ندارم

و این دو تا دید متفاوته
پاسخ:
از بعد استفاده اگه بخوای نگاه کنی اصلا لازم نیست دنبال بازدهی باشی
رفتارتو درست کن!
یعنی چی؟ یعنی مصرف گرایی بده؟ تو تبلیغ مصرف گرایی نکن با نوشته هات.
عکس جای خالی گذاشتن بده؟ نذار
این چیزهای عادی که باید رعایت کرد رو رعایت کن. صبح تا شب بشین پای گوگل پلاس و فیسبوک و ...
این میشه استفاده
استفاده میکنی از فضای مجازی. دنبال ثواب و ... نیستی، ولی گناه نمیکنی
حرفتو میزنی. جک میگی، میگی، میخندی. عکس میذاری، از اینور اونور چیزی میگی و...

یه دید، دید اقتصادیه
خیلیا از اینترنت نشستنشونم پول درمیارن

یه دید دید فرهنگیه
اون اول که گفتم مصرف گرایی بده؟ عکس ماشین فلان سیستمتو نذار؟
اون برمیگرده به اینجا
من دنبال اینم

کلا شبکه های اجتماعی خیلی رو مخن!
خیلی!
ترجیح میدم بی اجتماعی زندگی کنم تا تو اون شبکه ها یه مطلبی رو هزار دفعه بخونم! :|

در این یکسال چه باید میکردیم و چه شد؟ مثلا میتونه یه عنوان باشه برای مطلب آخر سال
پاسخ:
من در مواجهه با شبکه‌های اجتماعی {عمدتا} دو مدل دیدم:
یا افراط، یا تفریط. یا یه عده کلا از بیخ و بن این شبکه ها رو شستن گذاشتن کنار، یا اینکه رفتن توش به بهانه فلان کار کردن و بهمان کردن غرقش شدن و مثل خیلی های دیگه افتادن توی بند شر و ور نویسی.

البته این قاعده کلی که {درست بنویس و خوب باش، هرچی میخوای بنویس} هم هست. مثلا اینکه حتما فکر نکنیم باید رفت توی پلاس تصاویر شهدا رو کپی کرد تا بشه یه کار مثبت. همین صرف حضور و درست نویسی و مستهجن ننویسی و ... میشه یه حرکت خوب
منتها من افق دیدم اون نیست که بخوام اون شکلی نگاه کنم و اون افق رو واسه وقتی میدونم که ما یه بستر خوب و مناسب داریم و همه کارهای فرهنگیمون یا حداقل نصف کارهای فرهنگیمون رو کردیم، اونوقت میگیم خب. حالا بریم یه ذره زندگی معمولی کنیم



عنوان خوبیه.
یا مثلا:
در این یک سال چه کردیم؟!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی