صبحِ فستیوالی
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از پگاه برخواسته و چشم شسته، به گوشی زل زده و به خواندن تیتر جراید مشغول شده.
از سوی مجید آمد پیامی که آن پیام حاوی کلامی و آن کلام اشارت به فستیوالی.
لینک فستیوال باز کرده و به توصیه مجید گوش کرده و فراخوان دانلود کرده.
چون بخش مسابقات بدیدیم، دست از موبایل کشیدیم و لپتاپ خویش را روشنیدیم.
چون نام بخش رادیواینترنتی از مجید شنیدیم، رادیوانقلاب خویش در وبلاگ بدیدیم و بسی وسوسهای اندرون خود چشیدیم.
ثبت نام کرده و بزودی فایلهای لازم ارسال کرده و شاید از پس سالها کم شانسی، این بار اقبال به ما روی آورده و وجهی را در باب جایزه برده، که با آن پول قرض خویش بدادیم و سر خجالت از لاک خویش برون آوریم.
اما بعد
مطلبی مفصل در مورد «وزارت ارشاد» و بحث «موسیقی و خوانندگی زن» و «ترویج موسیقی» مینویسم و بزودی در نیوک لیدر قرار خواهم داد. شدیدا از نگاه جناحی بیزارم و سعی دارم برخلاف جار و جنجال روزهای اخیر، چنان نکنم که طرف مقابل و دولت میخواهد.
در این وانفساه، این شلوغیها بیشتر از هر چیزی به دولت کمک کرده و میکند.
- ۹۳/۱۱/۱۴
امروز از بیمه زنگ زدن. شماره ش شبیه شماره خونه شماست
بدون سلام علیه گفتم: سلام عشقم!
طرف دست و پاش رو گم کرد رفت تو دیوار
:))
انقدر دست پاچه بود سه چهار بار پرسید آقای فلانی؟!
:v
این دومین باریه که همچین سوتی میدم :))
خعلی خوب بود D: