اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اگر نسبت به مسائل دور و برتون، اوضاع کشور، مسائل فرهنگی و سیاسی احساس نگرانی کردید، سریعتر این حس رو از خودتون دور کنید. شما اصلا نباید نسبت به هیچ چیز احساس نگرانی کنید.

قطعا اون صحبت معروف رو شنیدید که یه خواننده توی بی بی سی فارسی گفت: «اینها هزار و چهارصد ساله با هنر مشکل دارن.» بعد هم تصاویری ازش منتشر شد که با فلان خواننده، بهمان خواننده، فلان بازیگر زن که از ایران رفت و کلی حرف علیه کشور زد و نهایتا صادق صبا.

شما هم ممکنه مثل من از کسانی بودید که به این خواننده علاقه داشتید. روزهای زیادی  «آستان جانان»، «فریاد»، «بوی باران»، «یاد ایام»، «هم نوا با بم» و... رو گوش می‌دادید و بعد با یک مسئله روبرو شدید.

اینکه باید آهنگ‌های یه خواننده که انقلاب شما براش مهم نیست و میره توی یه شبکه ضدانقلابی علیه انقلابتون صحبت میکنه رو گوش بدید، یا آرمان‌تون رو به علاقه‌تون ترجیح بدید و دورش یه خط قرمز بکشید.

این اولین قدم توی «احساس نگرانی» یا به قول امروزیا «دلواپس» شدنه. شما همین‌جا همین حس رو باید سرکوب و چال کنید. چال کردن یه حس اشتباه توی این مرحله، خیلی راحت‌تر از چال کردن یه حس بزرگتر توی یک چاه عمیقه!

سعی کنید در اینجور مواقع، روشنفکر بشید و دست از تحجر بردارید. دین‌دار باشید، نماز بخونید، انقلابی باشید، شجریانتون رو هم گوش بدید. حالا اگر اون با انقلاب مخالفه، دلیل بر اینه که شما گوش ندید و از صدای زیباش بهره نبرید؟

بعضیا بهش میگن «سکولاریسم»، اما گور بابای بعضیا. مگه ادم باید به حرف بقیه گوش کنه؟ روشنفکر انقلابی باشیم. اینطوری اتفاقا بهتره. خیلی‌ها رو جذب می‌کنیم. اگر بفهمن ما حضرت آقا رو دوست داریم، از اینور با اینکه شنیدیم شجریان چی گفته، شجریان گوش می‌دیم، مطمئنا جذب بیشتری داریم. جذب حداکثری که اقا هم میگه، همینه!

این راه رو انتخاب نکردید؟ راه دوم رو انتخاب کردید و شجریان رو گذاشتید کنار؟ پشیمون شدید؟ اشکالی نداره.

با اینکه راه دوم و سرکوب این حس سخت‌تره، اما ناامید نباشید. هنوز روزنه‌هایی از امید هست.

 

ممکنه مثل من راه دوم رو انتخاب کرده باشید. یعنی شجریان رو کنار گذاشته باشید و دیگه گوش ندید. خب شما یه کم نگران هستید. اگر این مسئله ادامه داشته باشه، شما باید دنبال جای گرم باشید، چون درآینده قرار هست «بلرزید».

چند سالی میشه شجریان گوش نمی‌دید. اگر کسی گوش بده و انقلابی نباشه، بهش خرده نمی‌گیرید. حتی اگر بحث هم پیش نیاد، چیز خاصی نمی‌گید، اما اگر جایی بحث پیش بیاد، شما از انقلاب دفاع می‌کنید و کار شجریان رو خیانت به کشور می‌دونید و توی اون جمع ممکنه بگید شجریان از پشت به کشوری که 30 سال آثارش رو منتشر کرد و کلی براش زحمت کشید، خنجر زد.

شما می‌تونید این حس رو همین‌جا سرکوب کنید. یه بار امتحانش کنید. توی اولین جمعی که بحث شد، این‌بار چیزی نگید. سکوت کنید. حتی لازم نیست ازش دفاع کنید. سکوت که بد نیست! تازه تاییدش هم نکردید.

یه چند بار که امتحان کنید، این حس بد و این احساس نگرانی از شما دور میشه و راحت می‌تونید به زندگی‌تون ادامه بدید. حتی اینطوری ممکنه یه روزی دوباره برگردید سراغ گوش دادن اهنگ مورد علاقتون و دوباره خاطرات خیلی زیادی براتون زنده بشه.

 

اشتباه نکنید. جلو اومدن این راه، دردسرهای زیادی داره.

شما تو جایی که نباید سکوت کرد، سکوت نکردید و احساس نگرانی توی شما تقویت شده. شما براتون «ارمان» مهم بوده و هیچ چیزی رو فدای این ارمان نکردید. شما اشتباه بزرگی کردید و شاید به تعبیر من یک «احمق درجه 1» محسوب می‌شید.

اگر تا اینجا جلو اومده باشید، یک‌هو می‌بینید دولتی سر کار میاد که به جای دفاع از تفکر شما و نه حتی دفاع از تفکر شما، به جای بها دادن به {مثلا} خواننده‌های داخل کشورتون، گیر داده به «شجریان» و ابراز علاقه زیادی به این آدم می‌کنه.

اینجا بزرگترین زمین امتحان شماست. این‌جا یک فرصت دیگه دارید برای اینکه از نگرانی به «دلواپسی» تبدیل نشید و خودتون رو خلاص کنید.

مگه میشه رییس دولتی که از حوزه علمیه دراومده و اصول و فروع دین رو بلده اشتباه کنه؟ اصلا مگه میشه کسایی که خودشون انقلاب کردن، ارمان انقلاب براشون مهم نباشه و چشم‌شون رو روی کسی که به انقلاب و ارمان‌هاشون توهین کرده ببندن و بغلش کنن؟

نه. قطعا اینطور نیست.

این‌ها رو با خودتون مرور کنید و به خودتون بقبولونید که تا امروز اشتباه فکر می‌کردید و راه اشتباهی رو درپیش گرفتید. هر روز چند بار این رو به خودتون بگید و سعی کنید باورش کنید.

شما از حس نگرانی و مریضی «توطئه» خلاص شدید. به «جامعه روشنفکری کشور» خوش اومدید.

 

اگر با این حس نگرانی از این مرحله هم رد شده باشید، شما یک مریض هستید. مریض «دلواپس». شما نسبت به ارمان‌هاتون وسواس زیادی به خرج می‌دید. نمی‌تونید در «جامعه جهانی» زندگی کنید. شما به یک روانپزشک نیاز دارید و این روانپزشک خیلی باید مجرب باشه که شما رو درمان کنه.

شما نسبت به اهمیتی که به «شجریان‌»ها توی کشورتون دادن، دچار نگرانی شدید.

یهو چشم‌تون رو باز کردید، دیدید کسی که اول فیلمش ایرانیا رو به دروغ‌گویی متهم می‌کنه و میگه خصلتشون دروغ‌گوییه، طرفدار دولتی پیدا می‌کنه، فلان گروه خواننده ضدانقلاب رو وزارت فرهنگ و ارشادتون اورده توی ایران خاک کرده، خانه سینما که اعضائش علیه انقلاب کار می‌کردن و حتی توی فتنه {یعنی انقدر نگرانید که لفظ فتنه رو به کار میبرید؟} مستند ساختن، به دستور دولت باز میشه، وزیر ارشاد میره جایی که یک زن اهنگ می‌خونه و هیچ اتفاقی نمیوفته، بخش‌های مختلف فرهنگی کشورتون خصوصی سازی یا در راستای خصوصی سازی قرار می‌گیره، جشنواره فیلم فجرتون توی تخریب نظام از اسکار هم جلو میزنه، فیلم های جدید داخلی علیه کشورتون ساخته میشه و ....

اونوقت شما هر روز دچار «دلواپسی» و «نگرانی» خواهید شد. حتی بعضی وقتا تا مرز سکته کردن می‌‌رید. شما باور دارید که فرهنگ کشورتون هدف قرار گرفته ولی در راس کار کسانی هستن که توسعه اقتصادی رو به فرهنگ گره زدن و فرهنگ رو راه درامدزایی می‌دونن!

کپی برداری از این عکس، شرعا حرام هست و اون دنیا با چوب نیم سوخته سرو کار خواهید داشت!

 

بله این بخشی از نگرانی شما اون هم توی زمینه فرهنگی است.

شب‌ها به جای اینکه قرص و داروهایی که اقای روانپزشک براتون نوشته رو بخورید، به اقتصادی فکر می‌کنید که پایه و اساسش لیبرالیسم و بر محور تکنوکراسی شده. تفکر حاکم بر اقتصاد دولتی‌تون رو تئوریسین‌های غربی نوشتن و شما هرچی با ارمان اقتصادی مدینه فاضله انقلابی مقایسه می‌کنید، می‌بینید هیچ شباهتی توش نیست.

توی تمام سربرگ‌های دولتی، سال اقتصاد مقاومتی درج شده، از اقتصاد مقاومتی و اهمیتش صحبت میشه، اما نگاه که می‌کنید، می‌بینید حتی سر سوزن هم اهمیتی براش قائل نیستن.

 

هی میگید استیضاح وزیر فرهنگ، استیضاح وزیر فرهنگ. بابا این همه نماینده مجلس توی مجلسه، هیچ کدوم نمیفهمه؟ هر روز هر روز از خودتون طلحه و زبیر ساختید. مگه اصلا انقدر طلحه و زبیر داریم؟ یهو بگید فقط شما خوبید! ول کنید ملت رو. خسته کردید.

روزنامه‌‌ها و جریانات سیاسی کشور، صحبت‌های رییس جمهورتون، تفکر حاکم بر دولت شما هیچ شباهتی با ارمان‌هایی که دارید، نداره. شما یک «دلواپس» مریض هستید و در مقابل روشنفکرهای انقلابی قرار گرفتید.

اگر دیدید روزنامه‌ها شما رو متهم به اسیدپاشی می‌کنن، تقصیر خود شماست. از ابتدا باید جلوی نگرانی رو می‌گرفتید و به امروز فکر می‌کردید. اگر دیدید قوه قضائیه شما هیچ برخوردی با این «اتهامات» که به امران به معروف زده شد، نمی‌کنه، این رو بدونید که شم دارید دخالت بی‌جا می‌کنید و این ممکنه برای شما گرون تموم بشه.

بعضا پیش اومده که به اتفاقاتی که میوفته فکر می‌کنید و میگید چرا باید از «مبارزه با فساد اقتصادی» صحبت بشه و بعد توی همون هفته چند فساد اقتصادی جدید دربیاد. فکر نکنید. فکرهای بی‌جایی که می‌کنید شما رو به اینجا کشونده.

اصلا به شما چه مربوط که چرا هیچ برخوردی با مفاسد اقتصادی نمیشه؟ کنجکاوی نکنید و سراغ پی بردن به هیچ مسئله‌ای نشید که پشتش یک آقا زاده و دو آقازاده و سه آقازاده وجود داره.

اگه برخوردی با فساد اقتصادی نمیشه، مطمئن باشید از شما بیشتر میفهمن. شما تازه به دوران رسیدید و مسئولین قوا، چند سالی بیشتر از شما سبقه انقلابی بودن و ارمانی بودن دارند.

 

شما به این کار نداشته باشید که روزنامه‌ها، جریانات سیاسی، رسانه‌های اینترنتی و ... سعی می‌کنن بدون توبه، سید محمد خاتمی رو دوباره به کشور برگردونن. شما نگران تحریف شدن «شخصیت امام» و «صحبت‌های امام» توسط بعضی نباشید.

همین کارها رو می‌کنید که بهتون می‌گن «برید به جهنم».

 

«ازاد» فکر کنید. مثل «دانشگاه ازاد». اصلا اگر این تفکرات متحجرانه شما و ترس از گاز گرفتن‌تون نبود، «دانشگاه ازاد» رو کلا ازاد می‌کردیم. مثل همه جای دنیا. چه اشکالی داره؟ چرا نمی‌ذارید به غرب نزدیک شیم. مگه نمی‌بینید جامعه علمیشون چقدر پیشرفت کرده؟

همین شماها و تفکرات شماست که جلوی پیشرفت این مملکت رو گرفته. اگه میشد همه «نگران»ها رو «اعدام» کنن {درسته اعدام بده و اخه، اما برای شما و تفکر شما زیر سیبیلی رد میکنیم}، کشور خوبی داشتیم.

حالا گیریم که یه عده تو دانشگاه ازاد یه کارایی کردن. به شما چه؟ ثروت خودشونه، دانشگاه ازاد خودشونه، ارث بابای خودشونه.

 

اروم باشید، به خودتون مسلط باشید. محاله «استوانه نظام» اشتباه کنه. یقین پیدا کنید که نزدیکترین‌های دیروزی به امام، دروغ نمی‌گن و قرار نیست به رهبرتون فشار بیارن {بنا به هر دلیلی.}

یه تشر به خودتون بزنید و از خودتون بپرسید آیا «کیهان» می‌خونید یا پای ثابت «رجانیوز» هستید که اینجوری شدید؟ یه راهی پیدا کنید برای فرار از این وضعیت. خودتون رو بزنید به بیخیالی.

همه چیز ارومه. ناسلامتی اینا 35 ساله کشور رو نگه داشتن. اصلا این «توهم توطئه» چیه؟ چرا مرتب دچار بیماری‌های مختلف می‌شید. مگه میشه انقلابی‌ها، تفکر اقتصادی‌شون غلط باشه؟ مگه میشه در زمینه فرهنگ هم اشتباه کنن؟ اصلا چرا فکر می‌کنید روزنامه‌های زنجیره‌ای هدف‌دار حرکت می‌کنن و می‌خوان خیلی چیزها رو هدف بگیرن.

یادم نبود این رو بگم. اصلا مگه روزنامه‌ها زنجیره‌ای هستن؟

انقدر از این فکرهای توهمی به سرتون می‌زنه که من هم مجبور میشم این شکلی فکر کنم.

 

حالا یه نفر دهه هفتاد یه عده دورش بودن که امروز 70-80 درصدشون یا انگلیسن یا امریکا. ضد انقلاب‌تون صحبت می‌کنن. خودش هم توی انتخابات خاصی حالا یه صحبتی در مورد تقلب کرده، یه چیزی گفته دیگه. یه کلمه حرف که این همه بساط درست کردن نداره.

هی از خودتون ساختید که این بنده خدا، قراره علیه رهبری توطئه کنه. بابا اصلا این حرفا چیه؟ چرا فکر میکنید تفکر اون ادم، تفکر انقلابی نیست؟ چرا بهش میگید سکولار؟

اونم انقلابو دوست داره. اونم عاشق رهبره. بذارید همه بیان. متحد باشیم. این افکار باعث شده همه از هم متفرق باشیم دیگه. بگذارید برای یک بار هم که شده، «اتحاد» داشته باشیم.

حالا اگه سال 88 یه عده نذاشتن رای 40 میلیونی مردم شیرین باشه، تبریک نگفتن، اشوب درست شد، اتحاد کشور رو بهم زدن و گفتن گور بابای مردمی که «انتخاب» کردن، حالا باید نذاریم برگردن به جریان سیاسی؟ مگه پیغمبر، پیامبر رحمت و مهربانی نبود؟ مگه خدا رحیم و کریم نیست؟

اخه شماها چرا انقدر دگم و افراطی شدین؟ چرا نمی‌ذارید ارامش به کشور برگرده و همه به اغوش انقلاب؟

 

با اینکه در اون دولت نسبت به مسائل فرهنگی و اقتصادی نگران بودید، اما احساس نگرانی‌تون چند برابر تشدید شده. تو تمام این ایام هر جا که از «نداشتن» و «تنگنای اقتصادی» و «وضعیت معشیت» و «گرونی سیب زمینی و گوجه» توی تاکسی و خیابون و کوچه بحث شد، سکوت کردید و سرتون رو انداختید پایین. سعی کردید چیزی نگید. تیکه‌هایی که به خاطر ریش داشتنتون شنیدید رو هم تحمل کردید. وضعیت خوبی نداشتید، سختی رو درک می‌کردید، اما به خودتون گفتید اگر توی تاکسی منم انتقاد کنم، ممکنه به اصل انقلاب و حضرت اقا و امام توهین بشه. ولش کن. سکوت کن.

این‌ها همه سر منشأ یک بیماری است و اون بیماری نگرانی ارمان‌ها بود. اگر همون اول «شلغم» میخوردید، امروز به این وضع دچار نمی‌شدید.

وضع زندگی‌ و اقتصادی خیلی معمولی داشتید. توی این اوضاع وضع بدتری پیدا کردید. سعی کنید خفه شید و هیچ حرفی نزنید. چون اگر صحبت کنید جوابی که می‌شنوید اینه: «پس تا دیروز که گشنه نبودید، مردم رو نمی‌فهمیدید». «بالاخره یه روز هم مردم بدبختی که 8 سال گشنگی کشیدن رو درک کنید».

اگه یه جا با وجود این «حقایق» که در مورد وضعیت اقتصادی مردم مثلا توی تاکسی می‌شنوید، یکی یه جا چیز زیادی و گزافی میگه، بزرگترین حماقتی که می‌تونید بکنید اینه که جواب بدید. احساس نگرانی‌تون رو توی تاکسی و کوچه خیابون و یا حتی توی کامنت پای سایت «فرارو» و «الف» و «تابناک» و ... اعلام کنید وبگید این چیزی که گفتید حقیقت نداره.

همونجاست که توی بدترین شرایطی که دارید تحمل می‌کنید، یکی پیدا بشه و زی کامننتون برات بنویسه: «چقد بهت میدن بیای از اینا بنویسی؟» نفر دومم بگه «اونقدی میگیرن که شرایط مردمو درک نکنن» و نفر سوم و چهارم و ...

 

هیچ راه بازگشتی برای شما وجود نداره.

تنها کاری که می‌تونید بکنید یه چیزه

و اون اینکه با همین احساس نگرانی برید جلو و سعی کنید «علم» {نه سواد} کسب کنید تا شاید روزی بتونید با این چیزها مقابله کنید.

در غیر این صورت یا چپ می‌کنید و ضدانقلاب می‌شید، یا به درد مُردن می‌خورید.

 

 

پی نوشت: این {شما بخوانید خزعبلات} حرف‌های ذهن من اگر قرار بود ادامه پیدا کنه، n+x^2 برابر چیزی بود که الان نوشتم، توی زمینه‌های مختلف. فقط خواستم یه گوشه‌ایش رو بنویسم.

شما نشنیده و نخونده بگیرید، برید سراغ کار خودتون، هیچ وقت هم «نگران» نشید.

ضمنا «شجریان» یک مثال بود!

دلم از «فرهنگ» و «ارشاد» مملکت خونه. خون. می‌فهمی؟

 

یه خواننده‌ی بی‌شرفی که من یه زمانی خیلی اهنگاشو دوست داشتم، یه چیزی می‌خوند که خوراک اینجور وقتاست...

  • ماشیح

نظرات  (۶)

  • سیده ترمه موسوی
  • نخیر اقای محترم!
    دقیقا اون افراد درست گفتن!
    چقد میگیرید این چیزا رو بنویسید؟!
    چه کارهایی برای دو قرون پول سیاه انجام میدید؟!
    شک نکنید خوشی زده زیر دل شما!
    .
    .
    به قول استاد پناهیان از اینی هم که هست سخت تر میشه!
    امیدوارم فردا همه تونو زنده ببینیم!مبادا این نگرانی ها دق بده !
    گرچه اونقدر سنگین هست ...
    پاسخ:
    ان شاءالله فردا روزی عاقبت به خیر باشیم
    اینجا مجلسِ :
    موضوع سخنرانی "اقتصاد مقاومتی"
    سخنران، وزیر نفت : ما در راستای تحقق اهدافمون مبنی بر ایجاد اقتصاد مقاومتی،
    تولید نفت رو تا ... میلیون بشکه افزایش خواهیم داد! (نقل به مضمون)
    ---------------------
    ------
    همین که وزیر مملکت, اقتصاد مقاومتی رو مساوی با استخراج سرمایه ملی و فروش بیش از پیش
    و نصف قیمت به چین و هند و دریافت اجناس بنجول و قرارداد های بی ارزش و برنج سرشار از فلزات سنگین میدونه نشونه بدبختی ماست
    اصلا این کابینه کلکسیون جالبیه
    من برم شلغم بخورم
    نه پس حدس زدم چی نوشتی! :))

    کلا من اگه احساس نگرانی نکنم میمیرم!!!
    پاسخ:
    خوبه
    تو هم دچار مرض شدی پس :D
    چند تا تیکه اش خیلی قشنگ بود
    آزاد مثل دانشگاه آزاد
    سکوت ها و ...

    در کل یه لبخندِ تلخ فقط ...
    پاسخ:
    یعنی واقعا وقت گذاشتی تا تهش خوندی؟
    حتما احساس نگرانی هم میکنی
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • خیلی وقت بود در گوشامو گرفته بودم.
    حسابی بود!

    + ان شاءالله در میدان عمل هم دغدغه مند عمل کنیم.
    خداقوت
    صلوات برای فرج
    پاسخ:
    ان شاءالله

    ممنون
    چیزی که در مورد نوشته ت میخواستم بگم
    یعنی در مورد بند بند موضوعاتی که بهشون اشاره کردی خیلی طولانی میشد
    همه شون رو فاکتور میگیرم و فقط به این اکتفا میکنم که

    «هر روحانی و آخوندی که از حوزه علمیه قم فارغ التحصیل شد رو آدم فرض نکنیم چرا که سالانه هزاران مهندس کامپیوتر با معدل بالا فارغ التحصیل میشن بدون این که بتونن 4 خط کد بنویسن.»

    مهندسی کامپیوتر رو مثال زدم چون رشته خودم هست و این وضعیت شامل خودم هم میشه!

    مثل قسمتی از فیلم دکتر استرنج لاو که رئیس جمهور وضعیت بررسی عقاید افسران ارشد ارتش رو ارزیابی میکرد، باید یه سیستم بررسی عقاید گذاشت و بررسی کرد که این مسئولین و نماینده ها و نظامی های عزیز این کشور چند درصد و به چه نحوی اسلام رو قبول دارند! نظام که جای خود.
    پاسخ:
    ایوالله
    از اون جمله ات
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی