اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

ترمینال

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۴۱ ب.ظ

 

بلیت هواپیما گرفته بودم. ساعت 11 و نیم پرواز بود.

تا رسیدم توی سالن فرودگاه مشهد، رفتم سمت کانتری که باید بهم کارت می‌داد.

گفت تا ساعت 1 و ربع تاخیر داره.

ساعت 10 و نیم رسیده بودم اونجا. یعنی تقریبا 3 ساعت باید صبر می‌کردم.

رفتم بیرون از سالن و تو چمنا نشستم.

20 دقیقه به 1 اومدم تو سالن، رفتم طبقه بالا و از گیتی که واسه سپاه هست رد شدم.

نشستم تا برای پرواز از بلندگو اعلام کنن. بعد 10 دقیقه گفت:

مسافرین پرواز شماره 4002 به مقصد تهران، تا ساعت 3 هواپیما تاخیر داره.

یااااااااااااعلی

 

رفتم انتهای سالن توی نمازخونه دراز کشیدم. 5-6 نفر دیگه هم بودن.

گفتم اینجا دراز می‌کشم، هر وقت صدا کرد، می‌رم سوار هواپیما میشم.

دیشبش نذاشتن بخوابیم انقدر که حرف زدن. خوابم میومد ولی نباید می‌خوابیدم.

به خودم اومدم دیدم یه صدای کمی از ته سالن داره میاد، مسافرین پرواز 4002 تا آخرین باری است که اعلام میکنیم، از هواپیما جانمونید.

اینو که شنیدم عین تیری که از چله کمون درمیاد دویدم سمت گیت‌ها.

به یکی گفتم این واسه پرواز 4002 هست؟ گفت نه

دویدم اون یکی گیت. بعد فهمیدم طرف نمی‌دونسته و چرند گفته.

دوباره برگشتم همونجا

سوار هواپیما شدم. 55 دقیقه بعد تهران بودم.

از فرودگاه اومدم بیرون، ماشینیه گفت آقا کجا؟ گقتم فلانجا.

گفت 20 تومن.

گفتم شهرستانی که نیستم. قیمتش این نیست.

دنبالم راه افتاد.

حالا چون تویی 17. دیگه کسی کمتر نمیره.

دنبالم راه افتاد. 20-30 قدم اومد. بهش گفتم آقا من با این قیمت نمیرم.

گفت چقدر؟

گفتم 5 تومن.

گفت مسخره کردی منو؟

گفتم مگه من گفتم بیای دنبالم.

اومدم جلوتر به طرف گفتم آزادی چقدر میبرید؟ گفت 1000تومن.

تا آزادی اومدم. بعدش هم 2 تومن پول دادم تا خونه.

 

این بود مسیر برگشت من.

در مورد سفر هم خواهم گفت. شاید. احتمالا.

  • ماشیح

نظرات  (۷)

خوش برگشتین..
زیارتتون قبول :)
پاسخ:
ممنون
  • افسون نیکدل
  • سلام
    زیارتتون قبول
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون
    ان شاءالله قسمت شما بشه
    کلا دوست داشتم نظرتو به چالش بکشم!!
    :)) وگرنه من خودم آخر از همه خوابیدم!
    به گواه شاهد تو خوابم میخندیدم!

    کلا ما مردا روزا کار میکنیم، شبا حرف میزنیم! یه تعادلی داریم خب!
    زیارتتون قبول
    انقد این چند روز بهم گفتن داریم می ریم مشهد و آه کشیدم
    که بلاخره دوشنبه ما هم عازمیم :))))
    پاسخ:
    به به
    چه خبر خوبی.
    دعا کنید خواهشا
    خیلی خوشحال شدم
    مردایی که بعد از 3 سال هم دیگه رو دیدن با زن هایی که هر روز هم دیگه رو میبینن فرق داره!
    حالا این هواپیما سقوط کرده دیگه بهونه دارن تا چند ماه برای تاخیر!
    اگه بذاریشون سر راه چند بار مسافر میزنن!

    مجید یعنی توی مجالس مردانه تا صبح حرف نمیزنن دیگه؟؟
    اون شب که قضیه طور دیگری بود!!
    =))
    پاسخ:
    تازه جریمه هم نمیدن :D
    «دیشبش نذاشتن بخوابیم انقدر که حرف زدن.»

    نتیجه اخلاقی:
    تا جایی که پای تان توان دویدن دارد از مجالس زنانه فرار کنید :))
    پاسخ:
    از جایی که مادربزرگ هست فرار کنید :D
    صبح نمیذاره بخوابی
    شب هم بقیه نمیذارن :P
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی