لپتاپ خراب
این اولین پست من با سیستم قدیمیم توی بلاگ بیان هست.
لپتاپم افتاد زمین، هوا میره، نمیدونی تا کجا میره.
تا فردا.
فردا هم چهلم عمو هست، باید برم خونهشون، دیگه میریم تا پس فردا.
الکی الکی شد 40ام عمو.
فوت پدربزرگام، مادربزرگم و خاله و عموی مادرم رو خیلی زودتر هضم کردم، اما عمو رو نه.
عجیبه. لفظ «خدا بیامرز» و «روحش شاد» بعد اسمش برام عجیبه، وقتی یکی میگه برام غیرعادی میاد.
دیروز یه لحظه فکر کردم قراره بریم بیمارستان ملاقاتش.
چند روز قبلش هم یه لحظه فکر کردم عموم داره میره بیمارستان جاشو با کسی عوض کنه.
100 روز کارمون این بود.
شکر.
فقط من به پخش صدای رییس جمهور حساسم یا شما هم حساسید؟
اصلا وقتی حرف میزنه، انگار اسید معده میریزن رو قلبم. یه جور ناجوری میشم.
دیروز که دفتر بودیم، سید روح الله خداحافظی کرد، امروز برگشت.
به نظر میاد یک تا 4 سال اونجان، البته هنوز قطعی نیست.
و این برای من دردناکه، چون احتمالا عمو هم بره و 4 سال اینجوری بمونه.
باهاش صحبت میکردم اون دفعه، بیشتر برای این رفته اونجا که مطمئنه وظیفهاش بوده.
میگفت ایران برام راحت تره، بهتره و خیلی چیزهای دیگه.
تا ببینیم چی میشه.
- ۹۳/۰۵/۱۵
تعجبه!