اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

این «من» بی تو

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ق.ظ
صبح که بلند شوم، سرم پایین می‌آید.

رمضان و شب‌هایش عجیب حکایت ما و شماست. شب‌های تارِ ما و سحرهای روشنای شما.

ما نه خوب «مهمان»ی هستیم، نه خوب «مهمانی» می‌دهیم. اصلا کجا پیدایت کنیم و کجا مهمانت کنیم؟ کجا بیاییم مهمانی‌ات؟

کجا پیدایت کنیم؟

نه نهان‌خانه‌ی قلب‌مان را مامن عاشقانه‌های خودت گذاشتیم و روی هرچه غیر تو بود، قفل بستیم و نه میان کردار روز و شب‌مان، رنگی از نام و یادت نقش بست.

نمی‌دانم امشب کجا هستی؟

اصلا برای خیلی‌ها که فقط ظاهر را می‌بینند این دانستن‌ها هم بی‌فایده است. قرار است بگویند مهم اعمال ماست، نه دیدار.

چه می‌فهمند از این حرف‌ها.

اینجا عددها و عقل‌های هوشیار کم می‌آورند. کاش کمی عارف بودم یا زاهد. کاش هرچه بودم، غیر این «منِ» بی‌تو که به هیچ نمی‌ارزد.

 

ساعات دیگر اولین سحر رمضان است و این «منِ» بی‌تو و این «تو»ی بی‌من رسم تکرار شده این چند سال است

و من می‌دانم همه‌اش تقصیر من است.

 

کاش یک روز پیدایت کنم، میان گم‌شده‌های خودشناسی‌ام، بینِ خود گم‌شده‌ام و گم‌شده‌ی خودم.

کلمات را هرچقدر هم اینور و آن‌ور کنی، باز «تو» می‌مانی این وسط تنها و من می‌مانم این وسط بی‌وفا...

 

سلام آقای ما آدم‌های بی‌وفا

رمضانت مبارک.

برای دل‌های تاریک و تاریکی‌های دل ما دعا کن...

 

  • ماشیح

نظرات  (۳)

بسم الله...
بادیدن ِ تیتر، یادِ من ِ او افتادم و باخودم پرسیدم..."او"؟
اول ضمیرغایب مفرد کجایی؟!


حس ِ خوبی داره...مث همیشه...
ساروان...
سلام.
فوق العاده بود متن.
ممنونم بابت این حس خوب.
  • اا مجید اا
  • رمضانت مبارک عشقی!
    غصه نخور. آقای آدماهای بی وفا رو هم میبینی :)
    پاسخ:
    واسه تو هم مبارک.
    ان شاءالله
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی