داستان امشب
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
دو سال قبل بود تقریبا که دیده بودمش. صمیمیترین رفیق دوران دبیرستانم رو میگم.
حجت قمه بهش میگفتیم.
گوشیم گم شد، خطم واسه خودم نبود. کلا دو تا خط اولیم به اسم خودم نبود و نشد برم پیگیری کنم سیم کارتشو بگیرم.
خلاصه شماره خیلی از رفیقام گم شد.
این در و اون در
فیسبوک
حتی یه بار مدرسه که رفته بودم گفتم اگر شماره این 3 نفر رو دارین بهم بدین.
بعد از چند وقت توی فیسبوک برام پیام اومد به این شماره زنگ بزنید فلانی کارتون داره
زنگ زدم برنمیداشت.
اس ام اس دادم فلانی ام.
بعد یه 2 هفته دیشب زنگ زد
برنداشتم گوشی رو
امشب صحبت کردیم باهم.
رفتم دیدمش.
چقدر تغییر کرده بود از لحاظ ظاهری ولی خیلی خوب بود. دلم براش تنگ شده بود.
حالا تو چرا اونجوری نگاه میکنی مجید:D
بهترین رفیقمه. دوستمه. داداشمه. اصلا گلهای گله
هیچی برام مجید نمیشه
انصافا
هیچی
حتی بادوم زمینی :v
- ۹۲/۱۱/۲۵
:|