بسم الله الرحمن الرحیم
به نام قلمی که مایسطرونش در دست اوست.
تو خودت خوب میدانی که سر این همه سکوت از چیست.
اگر بنا به نوشتن باشد که، چه ساده است دست روی کیبورد بردن.
کیبوردی که جای قلم را گرفته است.
البته باز تو خودت خوب میدانی که اینها اول با قلم نوشته میشود، بعد میشود نوشتههای کیبوردی.
شاید فکر کجفهم من است، شاید معنیاش را درست و حسابی نفهمیدم.
اما نگفتی نون و الکیبورد، یا چیزی شبیه به این.
به قلم قسم خوردی.
درست است که امروز اینها هم قلم حساب میشوند، اما اینها برای اینکه باشند، باید روح داشته باشند.
روح که داشته باشند، میمانند.
بعضی وقتها کیبورد جای قلم را میگیرد. همانجاست که دیگر روح در کلمات نیست.
تو بگو یک مشت حروف بهم چسبیده که میخواهند کنار هم باشند. ولی چه فایده، وقتی روح ندارند.
قلم به حرفها و کلمات روح میدهد، برای همین است وقتی با قلم مینویسی حسین، یک جور دیگر میشود.
میخواهی پای این حسین، حسین حسین کنی، اشک بریزی، دست بذاری روی سرت، آه بکشی، قد خم کنی و ...
اینکه فلانی شد سید شهیدان اهل قلم، این نیست که دست برمیدارد، روی کاغذ یک چیزهایی را مینویسد، بعد هم میشود شهید اهل قلم.
اصلا از قسم جلاله خوردن هم مگر بالاتر داریم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
نون و القلم و ما یسطرون.
این قسم
این قلم
و آنچه مینویسند، همان دستی است که قلم را میگیرد، با روحاش حرف میزند، بعد تو که آنها را میخوانی، حس میکنی کلمات جان دارند، با تو حرف میزنند.
دلت میخواهد بغلشان کنی و با هم گریه کنید.
کلمهها هم غم دارند.
فکر میکنی شعار و شعر بافته ام؟
یک بار فتح خون را بردار، بسم الله کن و بعد بخوان.
ببین اگر همان پاراگراف اول، خط اول و حرف اول بغض نکردی.
داشتم میگفتم
تو خودت خوب میدانی که سر این همه سکوت از چیست.
اگر بنا به نوشتن باشد که، چه ساده است دست روی کیبورد بردن.
چند باری خواستم بنویسم، خیلی راحت میشود خیلی چیزها نوشت، اما قرارمان یک چیز دیگر بوده.
قرار نبود من بنویسم. قرار شد هرچه خودت میخواهی اینجا باشد.
اگر قرار است برای چندمین بار یا چند صدمین بار فریاد بزنم که:
ایها الناس!
هر آنچه اینجا نوشته میشود، اشکهای رازدار است و پر از بغض، اینها از من نیست.
اینها همانهایی است که از اوست و همه آنهایی است که میخواهم اینجا بماند.
باقیاش فناپذیر است.
از بین میرود.
اگر نخواهی، خیلی از این حرفها بی معنی است. نه قافیه دارد، نه وزن عروضی، نه نثر است و نه حتی جملهبندی درستی دارد.
حالا یا ایها العزیز، اگر میشود، دوباره، مسنا و اهلنا الضر، فاوفوا لنا الکیل، و تصدق علینا
ان الله یحب المتصدقین.
میخواهی بدانی راز «وما یسطرون» چیست؟
منتظر باش...
طفل کوچک کنار قتلگاه.
یاعلی مددی