آه از آن ساعت که اسب رام میریزد به هم
خوب بنگر بر زمین
مثل اینکه میگذارد پا پیمبر بر زمین
عرش اگر عرش خداست
چون که ساییده به پایش بـــــارها سر بر زمین
او رجز میخواند و
لرزه میاندازد از فریاد حیدر بر زمین
از حریفان نبـــــرد
قبل از اینکه سر بیفتد
خورده پیکر بر زمین
تــــیــــــغ میچرخاند و
بیسر افتاده است لشکر روی لشکر بر زمین
دشت شد دریای نــــور
با قدی خم آمده خورشید محشر بر زمین
مثل اشک فاطمه
آسمان لرزید تا افتاد اکبر بر زمین
زخم شد پیشانیاش
تا کشد او را شبیه مرتضی دربر زمین
اللهم اشهد علی هؤلاء القوم، لقد برز علیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسول الله، صلی الله علیه و آله و سلم.
او سراپا مصطفی است
پس اگر ریزد به هم
اســـلـــــــــام
میریزد به هم
راه را گم میکند
آه از آن ساعت که اسب رام میریزد به هم
آوردمش
بزنید
آاااااه بابا السلام
خیمهها را با همین پیغام
میریزد به هم
زود میآید حسین
روی زانویی
روی زانو
زود میآید حسین
روی زانویی که در هر گام میریزد به هم
روی نعش یک جوان
پیرمردی بشنود دشنــــــــــام
میریزد به هم
وای اگر بادی وزد
تکههای پیکرش آرام میریزد به هم
بس که از هم ریخته
وقت تشییعش تنش احکـــــــــام
میریزد به هم
قصد غربت میکند
با علی اکبرش اینگونه صحبت میکند
خودت از سَر گم شده
جوشنت هم در تنت
آه ای دلاور گم شده
با کمربند علــــــی آمدی میدان و حالا
ارث حیدر گم شده
در تمام پیکرت
لا به لای زخم نیزه
زخم خنجر گم شده
در دهانت آنقدر
خاک و خون رفته
صدایت توی حنجر گم شده
از تن صد پارهات
از تن صد پارهات
هر چه پیدا کردهام
صدها برابر گم شده
وااااااااااای انگشتت کجاست
از گلم انگار گلبرگی معطر گم شده
سخت کامل میشوی
بس که در این دشت از تو پاره پیکر گم شده
دست و پا دیگر نزن
رحم کن بر حال این بابای سردرگم شده
اکبرم شد اصغرم
- ۹۳/۰۲/۱۳
چرا از شهادت خود امام هادی نمی نویسید؟