- ۴ نظر
- ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۵
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از عزا درآمدیم و از قضا، به یک جای خوب وارد شدیم.
سخن گفتن از آن جای خوب بسی زود بوده و فرموده اند: گفتن آنچه انجام نشده، نقصان کار را پدید آید.
از آن خروج و در این ورود خیری است که کلام مراد {از میان جمع مجازی رفته}، ما را حاصل کرد و امید است که این خیر ظاهری امروز، از پشت ابر رخ بنماید و بیشتر و کاملتر آفتاب خود را عیان کند.
که اگر چنین باشد، از این آفتاب و از این اقبال مناسب نه فقط بنده و مراد المریدین، که آن دوستان قدیمالایام را نیز یحتمل منفعتی باشد.
و اما بعد:
دهه فجر آغاز شده. واقعا این دهه تبریک گفتن داره. مبارکتون باشه دهه فجر.
الحمدلله با لطف شما صوتها رو با جدیت دنبال میکنم. دو کار دیگه امروز ضبط شده و به زودی میاد روی وبلاگ.
دلمون از دست دولت و وزارت ارشاد خونه. اما در همین حد و اندازه و نوشتن اینجور چیزها فعلا کار از دستمون برمیاد و به یک مقاله یا نوشتهی کوتاه نیوکلیدری عمدتا ختم میشه.
ان شاءالله اینده بهتر و به درد خورتر از این باشیم.
این مطلب بعد از سه روز عزای وبلاگی بود و صرفا برای باز کردن مجدد کرکرهی دلی که واقعا رفتن «مجید» اذیتش کرد.
هرچند ما با همیم ان شاءالله، تا ظهور.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
به سبب به باد رفتن مُرادالمریدین، منصوب البلاگین، صاحب القابین، سلطان البیچیزین مجید الچکارین، سه روز عزای وبلاگی اعلام میکنیم.
همچنین با ابراز تعجب از اینکه ما گیجیم یا ایشان، به سبب اعلام بسته شدن وبلاگ در 25 بهمن و بستن آن در روز کنونی، اعلام میداریم طرح خز کردن اقدام ایشان را آغاز نموده و طی یک عملیات خزبازار، ممکن است با سایر مریدان دست به یکی کرده و همگی به اتفاق وبلاگ خود ببندیم.
البته بدیهی است وبلاگ دیگری آغاز بنماییم و چیزهای خود درون آن کنیم.
به همین جهت همچنان که متذکر شدیم به جهت از دست دادن چیزهای آن بالِگ بیوبلاگ، سه روز عزای وبلاگی اعلام کرده و با سینهای سوخته و داغی بر دل نشسته، تا روز شنبه هیچ مطلبی درج نخواهیم کرد.
همراهی شما در این طرح، موجب امتنان خاطر و صبر بازماندگان و مریدان و حلقه به گوشان آن مُراد دل بند میباشد.
از طرف ملازم المرادین، الاستاذ حسام الدین
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
«این عمار» که رهبر عزیز گفتند، همین یک «این عمار» خالی نبود. حکایت عجیبی است.
نوشته اند در جنگ جمل، عمار یاسر هر جا سوال و شبههای پیش میآمد پاسخ میداد. شبههها آنقدر زیاد و کاری بود که عمار یاسر گوشه گوشهی سپاه را بدود و به قول حضرت آقا با «بصیرت» خودش «تبیین» کند.
کسی نزد عمار آمد گفت من تا صبح که حرکت کردیم میدانستم حق با سپاه علی علیه السلام است، اما امروز میبینم سپاه مقابل هم نماز میخواند، هم شعائر اسلامی را رعایت میکند. به شک افتادهام.
عمار یاسر حقایقی را برای او و برای بسیار دیگری روشن کرد.
اگر دوست دارید در این مورد بیشتر بخوانید، این لینک را دنبال کنید.
در جنگ بعد، امیرالمومنین علی علیهالسلام جای «عمار» را خالی میبینن. شاید با خوندن ادامه مطلب بیشتر به چرایی و چیستی ندای غریب امیرالمومنین علی علیه السلام و رهبر انقلار در سال 88 پی ببریم.
و اما بعد
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
در ادامه مجموعهی زندگینامه صوتی امام خمینی سلام الله علیها در بخش «رادیو انقلاب» وبلاگ، چهارمین صوت این بخش آماده شد.
موضوع این فایل صوتی، ماجرای همراه شدن آیتالله روحالله خمینی با آیتالله بروجردی در دیدار با فرستاده محمدرضا شاه در سال 1323 است.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
فردا باید یه کتاب رو تموم کنم. چند روزی هست کتاب نخوندم و این چیز خوبی نیست.
از اول هفته بعد باید بشینم پای این فیلمه و به یه جایی برسونمش، اصلا خوب نیست اینجوری بمونه.
بااینکه چند بار دیدم، اما هوس کردم یه باره دیگه پدرخوانده رو ببینم.
آیفیلم داشت سریال مورد علاقم رو میداد. سریالی که خیلی دوست داشتم دوباره ببینم. فهمیدم چند قسمتی هست که داده و شاید حتی قسمتهای اخرشه. کیف انگلیسی.
باید برم سلمونی. همونجایی که شما بهش میگید ارایشگاه. موهام رو نمیخوام کوتاه کنم فعلا، ولی باید مرتب بشه.
10-15 روزی هست که از خونه بیرون نرفتم. آخرین بار با مجید. فکر میکنم حس و حال خوبی ندارم. فردا رو به بیرون رفتن اختصاص میدم. آری این چنین است برادر! مجید که میره سر کار. هوا هم که دو نفره نیست. ما هم که نفر دومی نداریم. پس برای چی برم بیرون؟
اصلا نمیرم ولش کن :v
چیزایی که میخواستم بنویسم بعضا فراموشم شد، ولی این رو بگم که قرار بود فایل چهارم و پنجم کار صوتی حضرت امام رو امروز بذارم.
صدایی که ضبط کردم خوب نشده و نویز داره. فردا مجدد ضبط میکنم و ان شاءالله اپدیت میکنم. سعی میکنم تا 22 بهمن بیشتر اپدیت بشه و این کار صوتی رو تموم کنم.
شاید کارهای بعدی جدیتر جلو بره.
خراب شدهای که زندگی میکنیم حتی بارون هم نمیاد. حالم عجیب بهم ریخته. نه برف دیدیم و نه بارون.
حس میکنم خدا با ما قهر کرده. شاید به خاطر من باشه. تا حالا از خودمون سوال کردیم؟
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس غیث السماء
این دومی خیلی عجیبه. گناهایی که مانع باریدن بارون میشه.
تا حالا فکر کردیم چقدر از این کمآبیها و کم بارانیها، سهم ماست؟
اما بعد:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
باغبان همیشه میوههای «رسیده» را میچیند.
هیچ باغبانی میوههای «کال» را دوست ندارد.
و من همان میوهی کالم. من با تمام «منیت»م و با تمام آنچه نیستم و باید میبودم.
صبح، ظهر، مغرب و شام به خود نگریستم و گریستم و فاتحهای خواندم برای دل مردهی خودم.
آخرین ساعات یک روز دیگر از زندگی را که به حساب امور میگذارم، جز گناه نمیبینم.
من ماندم و آرزوی یک روز «بدون گناه». فقط یک روز. آنهم نه برای او. برای خودم. برای اینکه حساب و حاسبی هم اگر شد، کم نداشته باشم.
باغبان از راه میرسد و میوههای «رسیده»اش را میچیند.
میوهی کال میماند و یک مشت چوب خشک شده و حسرت.
من میمانم و حسرت رسیدن و آماده شدن برای روزهایی که باید آماده میبودم. آماده میشدم، اما نشدم. از این تکرار و از این تکرار و از این تکرار خسته شده ام.
یک روز دیگر از عمر من کم میشود و به آمدن تو نزدیکتر. نمیدانم عدد کدام یک زودتر به پایان خواهد رسید، اما چه زیانی خواهم دید اگر زودتر از آمدنت تمام شوم.
گفتند روز غدیر جهاز شترها را روی هم گذاشتند تا رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم و امیرالمومنین روی آن بایستند.
و من هر شب از بیم این میخوابم که حتی به اندازه جهاز شتری نیارزم.
یک شام دیگر
والسلام علیکم...
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
پادشاه عربستان مرد. این رو خودتون میدونید.
این مصاحبه کیروش رو بخونید. جالب بود برام. کیروش از یه عده ایرانی، ایرانیتره!
همچنان یک سوال مهم توی ذهنم هست و اون اینکه.
برای انتشار پیام حضرت آقا به جوانان اروپا چه راهکارهایی رو پیشنهاد میدید؟
{توی این پیشنهاد خودتون رو در نظر بگیرید و فرض کنید شما باید منتشر کنید، نه هیچ رسانهای}
لطفا
نظراتتون رو بگید.
ضمنا!
من یک بار دیگه ازتون خواهش میکنم اگه واتزاپ و وایبر روی گوشیاتون نصبه حذفش کنید و از نرم افزارهای دیگهای استفاده کنید. نمیگم از چیزهای دیگه استفاده نکنید چون خودم هم دارم. ولی از این دو خواهشا استفاده نکنید.
حرف دیگهای به ذهنم نمیاد. حوصله تیکه پرونی سیاسی هم ندارم چون ارزش نداره.
اصل رو ول کردیم چسبیدیم به حاشیه. برگردیم به اصل
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
تموم شد. اولین موشنگرافیکی که به صورت رسمی ازش خروجی گرفتم همینه.
سرعتش خصوصا 4 ثانیه اول زیاد شده، یه جا یکی از دایرهها هم بد میچرخه. به غیر از این دو اشکال، برای اولین کار راضیام خودم.
کار در مورد نامهی حضرت آقاست. البته کاملا خام هست یعنی حتی صدا هم اضافه نشده.
صرفا جهت بازدید!