اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۲۴۷ مطلب با موضوع «چرک نویس» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

فردا باید یه کتاب رو تموم کنم. چند روزی هست کتاب نخوندم و این چیز خوبی نیست.

از اول هفته بعد باید بشینم پای این فیلمه و به یه جایی برسونمش، اصلا خوب نیست اینجوری بمونه.

بااینکه چند بار دیدم، اما هوس کردم یه باره دیگه پدرخوانده رو ببینم.

آی‌فیلم داشت سریال مورد علاقم رو می‌داد. سریالی که خیلی دوست داشتم دوباره ببینم. فهمیدم چند قسمتی هست که داده و شاید حتی قسمت‌های اخرشه. کیف انگلیسی.

باید برم سلمونی. همونجایی که شما بهش می‌گید ارایشگاه. موهام رو نمی‌خوام کوتاه کنم فعلا، ولی باید مرتب بشه.

10-15 روزی هست که از خونه بیرون نرفتم. آخرین بار با مجید. فکر می‌کنم حس و حال خوبی ندارم. فردا رو به بیرون رفتن اختصاص می‌دم. آری این چنین است برادر! مجید که می‌ره سر کار. هوا هم که دو نفره نیست. ما هم که نفر دومی نداریم. پس برای چی برم بیرون؟

اصلا نمیرم ولش کن :v

 

چیزایی که می‌خواستم بنویسم بعضا فراموشم شد، ولی این رو بگم که قرار بود فایل چهارم و پنجم کار صوتی حضرت امام رو امروز بذارم.

صدایی که ضبط کردم خوب نشده و نویز داره. فردا مجدد ضبط می‌کنم و ان شاءالله اپدیت میکنم. سعی می‌کنم تا 22 بهمن بیشتر اپدیت بشه و این کار صوتی رو تموم کنم.

شاید کارهای بعدی جدی‌تر جلو بره.

 

خراب شده‌ای که زندگی می‌کنیم حتی بارون هم نمیاد. حالم عجیب بهم ریخته. نه برف دیدیم و نه بارون.

حس می‌کنم خدا با ما قهر کرده. شاید به خاطر من باشه. تا حالا از خودمون سوال کردیم؟

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا

اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس غیث السماء

این دومی خیلی عجیبه. گناهایی که مانع باریدن بارون میشه.

تا حالا فکر کردیم چقدر از این کم‌آبی‌ها و کم بارانی‌ها، سهم ماست؟

اما بعد:

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

پادشاه عربستان مرد. این رو خودتون می‌دونید.

این مصاحبه کی‌روش رو بخونید. جالب بود برام. کی‌روش از یه عده ایرانی، ایرانی‌تره!

 

همچنان یک سوال مهم توی ذهنم هست و اون اینکه.

برای انتشار پیام حضرت آقا به جوانان اروپا چه راهکارهایی رو پیشنهاد می‌دید؟ 

{توی این پیشنهاد خودتون رو در نظر بگیرید و فرض کنید شما باید منتشر کنید، نه هیچ رسانه‌ای}

لطفا

نظراتتون رو بگید.                                                                                                                                                                                                                                                                                        

ضمنا!                                                                                                                                                                       

من یک بار دیگه ازتون خواهش می‌کنم اگه واتزاپ و وایبر روی گوشیاتون نصبه حذفش کنید و از نرم افزارهای دیگه‌ای استفاده کنید. نمیگم از چیزهای دیگه استفاده نکنید چون خودم هم دارم. ولی از این دو خواهشا استفاده نکنید.                                                                                                                               

حرف دیگه‌ای به ذهنم نمیاد. حوصله تیکه پرونی سیاسی هم ندارم چون ارزش نداره.                                                                        

اصل رو ول کردیم چسبیدیم به حاشیه. برگردیم به اصل 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

عبارت معروف «بکلمتین جهزوا ملاجئکم» رو این چند روز حتما شنیدید. خود من تا ظهر توی وبلاگ گذاشتم.

البته من تنها به این دلیل گذاشتم که شخصا از خروجی سایت «المنار» دیدم. المنار شبکه رسمی حزب الله هست و من با دیدنش مطلب رو منتشر کردم.

اما امروز متوجه شدم این جمله رو سید حسن نصرالله نگفته!

یک جمله دیگر هم معروف شده که «لیس اسمی حسن» یعنی اینکه اسمم حسن نیست اگر.... این رو هم سیدحسن نگفته!

حالا اگر دوست دارید اطلاعات بیشتری به دست بیارید، این رو بخونید.

 

قالب نیوک لیدر نیاز به ویرایش‌هایی داره و هنوز کامل نیست. تا جمعه ان شاءالله کامل میشه. رنگ‌بندی، چینش صفحه، دکمه‌های پلاس و ...

 

کنفرانس فردا رو اماده کردم. امیدوارم چیز خوبی از آب دربیاد و حداقل اگه معمولی میشه، بد نشه.

الان نمی‌دونم چیزی قراره بگم و مثلا پست دیگه‌ای بزنم یا نه.

 

فعلا

همین!

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اول، حکایت این «مغز خوشگل».

مرا دوستی است که اگر در کاری فرو افتد، تا انتهای آن را به غایت درنیاورد ول کن ماجرا نیست. زبر و زرنگ است و بسی تیزهوش.

خواست برایش نام چند فیلم خوب را ارسال کنم تا به این سبب که بر شلنگ قطور دانلود نامحدود نشسته و لنگ روی لنگ انداخته، آن‌ها را به آرشیو خود اضافه کند.

یکی از فیلم‌ها Beautifull Mind بود. بعد از لختی تماس گرفت. برای آنکه سرعت بالای دریافت خویش به ما بنماید و جان از آرزومندان بستاند، گفت «مغز خوشگل» را دانلود بکردم.

از این سخن من را حالتی دست بداد که چند دقیقه‌ای در خود فرو خفتن و دم برنیاوردن. نمی‌دانستم به شیر سماور اینترنت خود بگریم یا به «ذهن زیبا» که او «مغز خوشگل»ش گفته بود خنده همی کنم.

 

حالا این مغزِ خوشگل که با آن مغز خوشگل با سکون بر «ز» تفاوت دارد، 10 صفحه متن مربوط به کنفرانس را تایپ کرده و آهنگ پاورپوینت دارد. البته قصد آن کردیم که فقط عناوین را در پاورپوینت بگنجانیم و الباقی را به این مغزِ خوشگل با بداهه‌گویی و حفظیات و یا روخوانی لغت به لغت در کلاس بِسُپاریم!

نکته‌ای که ما را به نبشتن این پست تشویق کرد و ما را به مغزِ خوشگل با کسره‌ی بعد از «ز» راهنمایی کرد، این بود که «عبدالباسط» پلی بنمودیم. به ناگاه به خویش نگریستن که از روی کاغذ بخوانیم و متن تایپ کنیم و هم‌زمان عبدالباسط گوش فرا دهیم و خود نیز با صدایی بلند و نه عبدالباسط گونه، اما مقلدانه تکرار کنیم.

از این نگریستن و نبشتن و شنیدن و به قرائت خواندن تعجب کردیم!

شما نیز امتحان کنید. چیز عجیبی است!

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

صبحانه خوردنم بعد از خواب صبحگاهی به نوشتن آخرین صفحات مطالبی که قرار است پنجشنبه کنفرانس بدهم تبدیل شد. صبحانه‌ی ادبی خوردن فکرم در فرانسه و میان سمبول‌ها و سمبولیک‌ها. احتمالا یک شمع هم این وسط روشن بوده تا همراه خوردن صبحانه من با یک مادام صحبت کنم و تا سوختن و تمام شدنش، باهم باشیم و حرف بزنیم و صبحانه ادبی بخوریم، اما غافل که مادام داستان امروز وجود خارجی نداشته و در دسترس نمی‌باشد. جخ بزودی در این مکان یک مادام نصب می‌شود، اما اینکه الان باشد نه. شایعه‌ای بیش نیست.

هرچند این بزودی هم خودش داستانی است. عاقبت کار ما قرار است مثل عاقبت چیزهای دیگر باشد. به قول درویش مصطفی حُکما حِکمتی دارد. یاعلی مددی.

حالا اتفاقا بحث درویش مصطفی امد وسط، بین ادبای فرانسه و شعرهایی که گفتند، جای زال محمد پاانداز حسابی خالی است. حُکما اگر در آن دوره می‌زیست، بین شعرهای رومانتیک‌ها و سمبولیک‌های فرانسه جایی داشت. حداقل یک شعر آزاد درباره‌اش می‌سرودند.

 

چند وقتی هست که نوشته‌هایم را اول می‌نویسم، بعد تایپ می‌کنم. خط قورباغه‌ای من به کنار، اما حس بهتری می‌دهد. می‌گویید نه یک بار شما باشید و صبحانه فرانسوی و مادام بواریِ گوستاو فلوبر؟ نه. شما باشید با حسن رحیم پور ازغدی در خطبه‌های پیش از نماز جمعه. مطمئنا از بودن در فرانسه و صبحانه کذایی لذت بیشتری دارد.

قبول ندارید؟ جستجو کنید سخنرانی این هفته‌اش در نماز جمعه را ببینید چه گفته. اصلا حرف‌های خودتان است. حرف الف. حرف ب و پ و ج و چ را نمی‌دانم، اما اگر الف را به قامت یار بگیریم، مجید و الف و علیرضا و آن علیرضای دیگر همه حرف‌هایشان را رحیم پور زده. بروند گوش بدهند.

حکما حرف خانم‌ها هم همین بوده. البته بین هفت کورهای این کشور، صحبت‌های رحیم پور ازغدی مثل خواندن کلام الله برای کر است. {اگر فکر کردید منظورم یاسین برای خر خواندن است، اشتباه کردید!}

 

دوست ندارم کنفرانس آخر هفته را یک بند از روی متن بخوانم. خب اگر بخواهم این کار را بکنم، بهتر نیست یک فیلم ضبط کنم و یک نریشن با همین صدای شبه آخرین روزهای زمستانی‌ام؟ هر هفته که نه، اما بسیاری از هفته‌ها یکی می‌آید و از روی یک متن می‌خواند. لابد در خیال خودش کنفرانس استادانه‌ای هم داده.

کنفرانسی که از روی متن خوانده بشود که کنفرانس نیست. این را حتی آقای جاهد هم می‌فهمد. باور نداری از محمدجواد بپرس که برایش از کنفرانس هفته آخر کلاس‌شان گفته و جاهد گفته آن که او خوانده کنفرانس نبوده، مزخرف بوده.

حالا من هم دچار این مزخرفات شده ام. یعنی احساس می‌کنم قرار است بروم همه را از رو بخوانم. بعد یک عده آن انتهای کلاس از اهالی بروکلین برگردد و بگوید این شوریده سر چه فکری کرده 6-7 صفحه متن را از رو خوانده؟ حتما به حساب خودش کنفرانس استادانه‌ای هم داده!

البته قبل از آنکه یک بروکلینی این را بگوید، اهالی هارلم غر می‌زنند که چرا کنفرانسش 2 ساعت و نیم طول کشیده. دهانش را ببندد استاد صحبت کند.

شاید هم قرار است بیوفتم توی کنفرانس بعد شروع کنم به از حفظ گفتن انچه این چند روز نوشتم. بعد خودم حس کنم عجب کار درستی هستم. همین غرور باعث شود از بالای منبر با مخ به زمین بیایم و فردا نهایتا یک محسن مخملباف از من ساخته شود. جخ به قاعده یک قدم جلوتر رفتن هم خوانده‌هایم از «آوینی» در من تاثیر نکرده باشد و همان خری باشم که بودم و آن خر به انسان تبدیل نشده که هیچ، بل هم اضل شده باشم.

 

شمعی که روشن کرده بودیم دارد تمام می‌شود. نه مادام فرانسوی آمد، نه موسیو، نه علیرضا، نه رحیم پور ازغدی، نه الف و نه حتی هیچ یک از بچه‌های کلاس. مجید هم حکما رفته سراغ آوینی.

به گمانم صدای انفجار مین عراقی‌ها آمد. همین چند دقیقه قبل دوربین دستش بود با یزدان پرست، داشت به سعید قاسمی می‌گفت برگردیم همانجا که بودیم. یک کار ناتمام دارم.

بوی گوشت سوخته‌ می‌آید...

 

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

غیظم تمام است از دست ارشاد

حرصم مُدام است الحمدلله

ای نانِ سرکش، برگرد به قبلش

گه ماست و کشکش، گه دوغِ دلخواه

ما را به تاریخ، افسانه کردند

بوقانِ داخل، بوقان گمراه

از دست محمود فرار کردیم

وز فعل کلید ای وای و ای آه

پولا چه گویم شرح فراقت

«چشمی و صد نم، جانی و صد آه»

دشمن مبیند، این وضع که دیدست

از ما سَتِد ارز، از ما ستد چاه1

کمیته امداد ما نیز خواهیم

«لیکن چه چاره با بخت گمراه»

ما وضع خوب را افسانه دانیم

یا شیب پایین، یا شیب کوتاه

تدبیر بر ما هیچش اثر کرد

کردن تو گونی، بریم به دادگاه...

 

1- مراد ماعر {بر وزن شاعر} در اینجا از چاه، چاه نفت است.

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

چند روز قبل زنگ زده می‌گه می‌تونی سه تا کلیپ درست کنی در مورد جنگ نرم با صحبت‌های حضرت آقا؟

می‌خوام بدم به واحد جنگ نرم پادگانمون.

چون بچه باحالیه، دوست نداشتم بگم وقت ندارم و گفتم تا سه شنبه به من وقت بده.

الان به این فکر می‌‍کنم که چی بسازم دقیقا؟

چند تا عکس بذارم پشت سر هم؟
بشینم دنبال فیلم بگردم؟

برم اول اخر یه کلیپو کات بزنم لوگوی اون پادگان رو بزنم اولش؟

 

نمی‌دونم چه باید بکنم.

 

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دانشگاه

مجید و علی و مری و نریمان و فرهاد و من.

دلم تنگ شد...

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

از هم‌وطن‌هایی که میرن استادیوم بازی‌های تیم ملی رو می‌بینن خواهش می‌کنم

با لباس مناسب‌تر فوتبال رو ببینن که ما هم عین آدمیزاد بتونیم فوتبالمون رو ببینیم و همش صحنه آهسته‌ی 30 دقیقه قبل رو نبینیم.

حالا می‌خوای استین حلقه‌ای بپوشی و اعلام کنی که ایرانی هستی و توی یه کشور ازاد، جون مادرت خارج از استادیوم این کارو کن!

 

ممنون

 
  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

استثنائا این متن در این‌جا و نه در «نیوک لیدر» قرار می‌گیرد.

چگونه یاد گرفتم دست از دلواپسی بردارم و به دولت عشق بورزم!

اگر دقت کرده باشید، مدتی است دور مباحث سیاسی یک خط قرمز پررنگ کشیدم و بنا به دلایلی سعی می‌کنم حول محوریت مسائل داخلی مثل حصر، اقدامات دولت در زمینه واردات، صادرات، اقتصاد، ارز، بورس، مبارزه با فساد اقتصادی سه قوه، لایی کشی بعضیا و ... صحبت نکنم.

البته این به این معنی نیست که صحبت نکنم، به نظرم هرجا که لازم باشه، مثل همین پست، یه چیزهایی می‌نویسم.

 

  • ماشیح