- ۸ نظر
- ۱۸ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم
از خطبههای مولای متقیان، حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام در نکوهش یاران سست:
گرفتار کسانى شده ام که چون امر مى کنم فرمان نمى برند، و چون مى خوانم پاسخ نمى دهند.
اى ناکسان! براى چه در انتظارید؟ و چرا براى یارى دین خدا گامى بر نمى دارید؟
دینى کو که فراهمتان دارد، غیرتى کو تا شما را به غضب آرد؟
فریاد مى خواهم و یارى مى جویم، نه سخنم مى شنوید نه فرمانم را مى برید، تا آنگاه که پایان کار پدیدار گردد و زشتى آن آشکار. نه انتقامى را با شما بتوان کشید، و نه با یارى شما به مقصود توان رسید.
شما را به یارى برادرانتان خواندم، همچون شترى که از درد سینه بنالد و زخم پشت او را از رفتن باز دارد، ناله در گلو شکستید و بر جاى خویش نشستید.
سرانجام دسته اى نزد من آمد لرزان، ناتوان (گویى به کام مرگشان مى برند و آنان نگران).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
کی آتیش میگیره وجودش برا مظلومین بحرین؟
کی هلاک میشه وجودش برای زنانی که توی سوریه و بحرین و شمال عربستانن؟
الان مهمترین نیازی که جهان اسلام، جامعه ما، انقلاب اسلامی ما و انقلاب جهانی اسلام و انقلاب جهانی بشریت داره به رسانه است.
کار ندارم پناهیان چه چیزای دیگهای گفت تو اون سخنرانی و چه مقدارش غلط بود و چقدرش درست.
اما این جملاتش هنوز توی سر منه.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
باوجود اینکه نه از اول به عید دل خوش کردیم، نه قراره فردا بریم سر کلاس و در جواب حسنقلی که از ما میپرسه عید کجا رفتی؟ بگیم هیچ جا و همچون سگان با نبشی کتک خورده، گوشه عزلت بگیریم که ایها الناس ما عید جایی نرفتیم و حسنقلی و قلیدون و بیژن و مازیار رفتن فلانجا. تازه به این فکر کنیم که سر زنگ انشا چطوری از آب و هوای خوب آستارا و آب داغ سرعین و شبهای کویر تعریف کنیم و پوز هوشنگ رو توی خالیبندی بزنیم؛
این واپسین لحظات تعطیلات عید کانه ته خیار میمونه.
هرچند که با رفتن عمو و عمه و خاله و دایی و اعوانه و انصاره سکوت حکمفرما شد اینجا، اما هم یه حالت ضدحالی داره و از اون بدتر اینکه تا دو هفته تخمهای دوزرده اطفال و نونهالان رو میشه از زیر فرش و موکت پیدا کرد.
سر شبی هم همچون غلام خواجه مرده، رفتن اهل بیت مادربزرگ رو نظاره گر شدیم و در پایان اندوه روح و جان را فرا گرفت.
بسوزه پدر عشق.
حالا ماییم و نوای سر کار از فردا و فیلم کات زدن و کرایه 25درصد افزایش پیدا کرده و حقوق قبلی.
توقع هم نداشته باشید من شبیه رفقا بنویسم چون من تلخ کامم و کامم تلخه و بیشتر نوشتههای من (بلانسبت اهل بیت و نوشتههای مربوطه) شبیه زهر مار میمونه.
شاید یک روز دلیل اینطور بودن شخصیت من رو فهمیدید (البته هرچند مهم هم نیست و نیستم)، شاید هم نه.
این چند روز حوصله نوشتن هم نداشتم چه برسه به فکر کردن. فکر کنم دکمه F5 لپتاپم یه مدت دیگه فلج بشه و به ویلچر نیاز داشته باشه از بس این چند روز رفرش کردم. البته بماند که همین الان باید از نیروهای خدوم جیاسو تشکر کنم، همینطوری الکی.
چون یه چیز جالب پیدا کردن.
یکی دو قسمت از کلاه قرمزی رو شد ببینم که نسبت به سالهای قبل کیفیتش خیلی اُفت کرده بود ولی از برنامههای محمود شهریاری خیلی بهتر و پربارتره.
پایتخت3 هم کیفیت خیلی کمتری داشت در دو-سه قسمتی که شد نصفه و نیمه ببینم، اما باز از سریالهای دوریالی و پخش شما و سیما توسط شبکه یک خیلی بهتر بود.
ضمنا
جون مادرتون برید از دریافت یارانه انصراف بدید حداقل انقدر زیرنویس نخونیم.
فردا پس فردا اس ام اس میاد:
جون داداش اگه انصراف بدی خیلی حال دادی.
حسن روحانی، رییس جمهور.
البته این رو هم بگم هزینههای اس ام اس رییس جمهور مجّانی هست و یه وقت فکر نکنید از پول من و شما داره اس ام اس زده میشه.
در پایان دعا کنید من یه دوربین خوب بخرم :D
خسته شدم از بیدوربینی.
راستی:
تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
من و مجید در واپسین روزهای 92
پشت سیستم من توی دفتر
بعد از همکار شدن مجدد
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا فاطمه الزهرا، سلام الله علیها
گــــریــــههــــا آهــــســـــتــــــه
مــــــادر خـــــوابــــــه
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
امروز تازه فهمیدم جمعه است. یعنی بهتر بگم، بامداد امروز فهمیدم جمعه است.
از 29 اسفند که رفتیم خونه عمو و حالش بد شد، بردیمش بیمارستان و اون جریانات، تا همین الان از خونه بیرون نرفتم.
چرایی این قضیه به چند دلیله که یکیش بیحوصلگیه و یکیش تنبلی و یکیش هم شرایط خانه.
اما بع
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
شکر خدا...
شکر خدا که زندگیام نذر روضههاست
شکر خدا که زندگیام نذر
روضههاست
شکر خدا
که روزیم از سفرهی شماست
حـــســــیــــن
شکر خدا
که پای شما سینه میزنم
شکر خدا...
شکر خدا که درد مرا
نامتان دواست
عُمری نفس زدم
عمری نفس زدم به هوای نگاهتان
عمری سَرَم
به سایهی این بیرق عزاست
قلبم به بزمِ
قلبم
قلبم به «بزمِ هر شب»تان خو گرفته است
چشمم به خاک خانهتان خوب آشناست
چشمم
به خاکِ
خانهتان خوب آشناست
بر روی سنگ قبر من اینگونه حک کنید:
«این خانه زاد روضه و مجنون کربلاست»
حــــســـــیــــــن...
دل را به بالِ شالِ عزا
دل را به بال شال عزا بستهام، مگر
یک شب ببینمش که روی گنبد طلاست
حبیب من...
حــــســـــیــــــن
روزیِ اشک چشم مرا مرحمت کنید
روزیِ اشکِ
چشمِ مرا مرحمت کنید
روزی دیدهای
که نظر کردهی شماست
آخ...
علمدار و پناهم، تکیهگاهم، نازنینم، نازنینم
عـلـمـدارم
پـنــاهـم
تــکــیـهگـاهـم
تمام سرنوشت خیمهگاهم
کنارم غرق خون افتاده اینجا، سپاهم
سپاه خیمههای بیسپاهم
امان امان...
مزن زنجیر غم بر بال زینب
مــکــش پــا...
کوکب اقبال زیـــنــــب
شکستی پشتم و از من گذشتی
خدا رحمی کند بر حال زینب
خدا به زینب رحم کنه...
ستون خیمهام بیتو خراب است
که بیتو قطرهآبی هم سراب است
دو دستی که بریدند از تن تو
تمامِ آرزوهای رباب است
آی آی آیــــــ
پینوشت: السّلام علیک یا ساقی عطاشاء الکربلاء
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
عکسهایی که در ادامه مطلب هست، بخشی از عکسهایی است که در پیادهروی اربعین گرفتم.
چقدر دلم برای عکّاسی تنگ شده.
اندر احوالات عکّاس بیدوربین.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از اون شباییه که میخواستم فقط «روضه» بنویسم...
یاعلی مددی