چندم فروردین 93
************************ (فیلتر شد:D)
و این برای من خبر مسرت بخشی است و حداقل ترینش این که از این پوسیدگی و خمودگی بیرون خواهم آمد. (چه ادبی شد:D)
تصمیمهایی برای امسال گرفتم که ان شاءالله بعد از این روزها و بهتر شدن شرایط عمو و خلوتتر شدن اینجا، اجراییش میکنم.
بیشتر هم تصمیمات شغلی هست اما یکی از تصمیمات غیرشغلیم مرتب کردن لپتاپمه :D
چون الان تعداد پوشههای Desktop یا Download که از ویندوزهای قبلی به جا مونده کم کم داره خودش یه هارد میشه :P
اینها رو مرتب کنم.
امروز داشتم به «پردهی آبی» فکر میکردم. هرچند دوربین ندارم، اما ان شاءالله تا دو سه ماه دیگه نهایتا یک دوربین خوب میخرم و اون مسئله رفع میشه.
تا به الان تو این چند روز 6.5 گیگ فایل After Effect دانلود کردم و قراره به صورت جدی کار کنم.
و باز همین الان به مسئله پرده آبی فکر میکنم.
دیروز مکتبی رو تاسیس کردم و نامش رو «کلیداسیسم» گذاشتم که نمادش «کلید و داس» هست.
این مکتب بر پایهی درو کن، کلید کن هست که درادامه بیشتر در موردش حرف میزنم.
جالبتر از همه میدونید چیه؟
همین الان اس ام اس اومد که به حساب ملت شما 50 هزار تومن واریز شده
و من الان نمیدونم کی پول ریخته، ولی هرکی بوده دمش گرم:D
من از این کارها استقبال میکنم.
«روایت فیلم» رو هم برای سید روحالله فرستادم، امیدوارم این یکی درست باشه و پروژه «هالیوود» در سال 93 خوب از آب دربیاد و موفق بشیم.
الان درحالی دارم مینویسم که این بشر، یعنی احمد، هنوز خوابه. همین جا کنار من.
و شصت پاش روی کیبورد منه.
الان دیگه یادم نمیاد چی باید بنویسم.
به جمعیت طبقه پایین داره اضافه میشه و من میخوام در لپتاپ ببندم و برم پایین ببینم کی اومده، کی نیومده.
خدافظ
- ۹۳/۰۱/۰۸
قشنگ بود :)