لوتی
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۱۱ ب.ظ
ماشینمون این بالایی بود.
سال 47-48 بود که خریدیمش و زدیم به دل جاده. سالاری بود واسه خودش. با همین سالار تو جادهها سیر میکردیم.
سیبیلا بناگوش
جیبا پر پول
چشا کاسه خون
دانشگاه قبول شدیم، جاهلتر از الان بودیم و زمان به شوخ و شنگی میگذروندیم.
اینم عکس من و مجید با برابچ لوتی دانشگاه تو مسیر. زدیم کنار چارتا جوج بزنیم به بدن.
خلاصه زندگی ما با این مرام و مسلک گذشت تا اینکه دست تقدیر ما رو رسوند پای بیرق آقا.
حرف زدنمون بهتر شد.
شکل و شمایلمون و تیپمون یه نموره تغییر کرد.
اما بازم لوتی موندیم
سیبیلا بناگوش
چشا پر خون
کرتیم آقا
پینوشت: زیاد از اینکه شبیه ادبیات لوتیها صحبت کنم به دلایلی خوشم نمیاد، واسه همین این مدلی نوشتم.
- ۹۳/۰۱/۱۸
بعد انقلاب نیروهای انقلابی خرابش کردن.