اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۲۴۷ مطلب با موضوع «چرک نویس» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اگر یکی بهتون گفت پول بده، جفت پا برید تو کلیه‌هاش.

الان دقیقا تمام داستان‌های زندگی من گره خورده به این لعنتی.

پای تی‌وی می‌شینیم هزار تا داستان از توکل و توسل می‌خونیم و می‌بینیم و می‌شنویم

بعد موقع عمل کردن، هزارتا بهونه میاریم.

 

 

سراغ من اگر می‌آیید

نیایید لطفا

حال و حوصله ندارم

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دو سال قبل بود تقریبا که دیده بودمش. صمیمی‌ترین رفیق دوران دبیرستانم رو میگم.

حجت قمه بهش می‌گفتیم.

گوشیم گم شد، خطم واسه خودم نبود. کلا دو تا خط اولیم به اسم خودم نبود و نشد برم پیگیری کنم سیم کارتشو بگیرم.

خلاصه شماره خیلی از رفیقام گم شد.

این در و اون در

فیسبوک

حتی یه بار مدرسه که رفته بودم گفتم اگر شماره این 3 نفر رو دارین بهم بدین.

 

بعد از چند وقت توی فیسبوک برام پیام اومد به این شماره زنگ بزنید فلانی کارتون داره

زنگ زدم برنمیداشت.

اس ام اس دادم فلانی ام.

بعد یه 2 هفته دیشب زنگ زد

برنداشتم گوشی رو

امشب صحبت کردیم باهم.

رفتم دیدمش.

چقدر تغییر کرده بود از لحاظ ظاهری ولی خیلی خوب بود. دلم براش تنگ شده بود.

 

حالا تو چرا اونجوری نگاه میکنی مجید:D

بهترین رفیقمه. دوستمه. داداشمه. اصلا گل‌های گله

هیچی برام مجید نمیشه

انصافا

هیچی

حتی بادوم زمینی :v

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ما نفهمیدیم محو تماشای جشنواره فیلم فجر بودیم یا مدح دولت یازدهم.

 

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

ژانر!

آقابیوک که گاهی در لباس این مقدادها ظاهر میشه و میگه هرکی «حضرت آقا» رو قبول نداشته باشه، توی جادوغ آباد سفلی جایی نداره و هیچ سمتی توی جادوغ آباد بهش نمیدم، بعد از چند ماه واسه جذب توریست از روستاها و شهرهای اطراف به جادوغ آباد، صفدرقلی رو که تا دیروز به «آقا» فحش میداده (به گفته خود آقابیوک) میکنه مدیرکل صنوف اعتقادی جادوغ آباد.

 

صفدرقلی که معتقده هرچی سروش دباغ میگه وحی منزله و از متجددین آباد به شمار میره، تا دیروز با اقابیوک کدخدای جادوغ آباد دعوا داشت و همدیگه رو مورد عنایت قرار میدادن و الان جیک تو جیک شدن تا واسه مدیرکل آب خیزداری روستای بغلی هم یه نقشه ای بکشن

 

آقابیوک که تو جلد خودش همه رو با یه پیشوند خطاب میکنه و خودشو عقل کل میدونه و توی آخرین نامه هایی که به شیخِِ مریدان میداد، جایی واسه ارزش مردم جادوغ آباد نذاشته بود، حالا مردم دار شده و واسه اینکه کسی نفهمه چیا گفته در نبود کوشیار و هوشیار و صفورا هرچی میخواد میگه و پر کردن گودی کمر فکر میکنه.

 

مقداد و مقداده که تا بحث پارک دوبل میشه، میپرن وسط و به احادیث رجوع میکنن ولی هنگام حفظ ابروی مومن، توی پایگاه جادوغ آباد دارن پینگ پنگ بازی میکنن که یه وقت از نیروی انسانی برشون ندارن.

 

فتانه که حتی باوجود اینکه آقابیوک به صورت ضمنی از متاهل بودنش گفته و قراره یه مدت دیگه بابا بشه، فکر میکنه همه این حرفها دروغه و اقابیوک مجرده و اقابیوک هم از این فکر اشتباهش استفاده لازم رو برای پر کردن پایگاه جادوغ آباد استفاده لازمو میبره

 

آقابیوک که دیروز رفته بود تو جلد مقداد مجددا و به کوشیار و صفورا و هوشیار میگفت بایرام داره به کرامت زنهای جادوغ آباد تعدی میکنه والان بااینکه خبرداره، اجازه داده بایرام با شناسنامه سید احمد چلغورزاده وارد جادوغ آباد شه، چون جادوغ آباد باید بانشاط باشه و توریستها رو به خودش جذب کنه.

 

باتای اون که هنوزم نمیدونه دختره یا پسر و باید نقش دخترا رو بازی کنه یا پسرا. تو جادوغ آباد سفلی پسر بود، تو جادوغ آباد اولیا یهویی دختر شد. بعد تو جادوغ آباد سفلی با شناسنامه مهداولیا وارد شد. الانم خوب میدونه باید پسر باشه تا بتونه به عنوان جادوغ‌دار جادوغ آباد نقش بازی کنه ولی واسه تاثیر بیشتر در دل آقابیوک ارواح طیبشو به سلاله اقابیوک وصل میکنه که شاید بعد از گزینه های متعدد، اقابیوک از save as دربیاردش و بشه گزینه master.

 

این ما، که عطای فرمانداری تا سردمداری جادوغ آباد رو به لقاش بخشیدیم ولی هنوز پروازمونو از آسمان جادوغ آباد رد میکنیم تا هم خاطر خودمون مکدر کنیم هم نگاهی به اقابیوک کنیم که با طیب خاطر و در نبود اشرار چه خالی بندیایی از فتح خرمشهر واسه جادوغی‌ها سرهم میکنه.

این ما، که واسه خنده از اسمون جادوغ آباد گذر میکنیم و یه آهی از فیهاخالدون سر میدیم

 

این شما که اومدی در قالب مقداد بشی و از جادوغ آباد سفلی و اولیا دفاع کنی، ولی نمیدونی اگه جای دفاع داشت قبله شما تازه جادوغ آبادیا ما دفاع میکردیم ازش.

 

این شما که فکر میکنی الان سپر موشکی جادوغ اباد نصب کردی پشتبومت و داری پدافند غیرعامل میکنی ولی نمیدونی که ما اصلا آفند نکردیم.

 

 

متاسفانه برای یه عده هنوز ژانر خاصی پیدا نکردم:D.

 

پی نوشت: این پست به اصرار دوستان زده شد و برای آخرین و اولین باری بود که اسم «جادوغ آباد» رو در وبلاگم آوردم. به امید چیزهای باارزش‌تررر

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این پست رو قرار بود دیشب بذارم.

19 بهمن روز نیروی هوایی گرامی باد.

 

«سرهنگ» پدرم!

قهرمان من.

 

 

پی نوشت: عکسش قدیمیه، نمیتونن ترورش کنن :D

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

آینه‌ی جادو 1 رو تموم کرده بودم چند وقت پیش. هفته قبل آینه جادو 2 رو خریدم چون نمی‌دونستم دایی داره یا نه، اگرم داشت دوست داشتم خودم داشته باشمش.

دیروز شروع کردم خوندن فصل اولش

امروز فصل دومش

 

چقدر رُک و چقدر صریح به کارگردان‌ها و فیلم‌های جشنواره هفت و هشت فجر انتقاد میکنه.

چقدر صریح بنیان فکری کیارستمی و مهرجویی رو بررسی میکنه و زیر سوال میبره

بعد جالبه

همین آقایون که امروز مدعی هستن، اون موقع جلوی تفکرش رو می‌گرفتن.

 

الحق که معرکه است، این مرد.

 

 

یه کتاب خوب

معرفی کتاب آینه‌ی جادو 1 شهید آوینی و بعد شماره 2.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

شاید کمی طولانی بشه این مطلب به صورت خاص چون هیچ مدلی نمیتونم کوتاهش کنم ولی خواهش میکنم بخونید.

برای اولین بار میخوام از فعالیتهای سایبریم بگم

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

از اونجایی که می‌خوام سیاسی ننویسم تو این پست، پس اشاره‌ای به صحبت‌ اقای رییس جمهور در مورد منتقدان کم‌سواد نمی‌کنم.

40سانت برف نشسته بود همچین آدم صفا می‌کرد.

یه جا سر خوردم با کله اومدم زمین ولی خیلی صفا داشت چون روی یخ نبود، روی برف بود.

سه ساعت و نیم توی مسیر بودم تا رسیدم.

بله

بعدشم که دیگه کارای این هارد رو انجام دادیم و تموم شد الحمدلله.

امشب احتمالا ننویسم ولی از اونجایی که فردا نمیرم سرکار و پنجشنبه و جمعه تعطیلم، هم سعی دارم «اشک های رازدار» بنویسم اگر نگاهی به این قلم شکسته کنه حضرت اباعبدالله، هم قصد دارم «سفرنامه» بنویسم، هم «چرک-ت نویس».

ضمنا چند تا شعر خوب و عکس خوبم داریم

یه دست و هوراااااااااااااااااااااااااا

میخوام اندازه این یک ماه تو سه روز پست بزنم:D

 

ممنون از اینکه تو 2 پست قبل نظر دادید. و تصمیم بر موندن شد.

شما نمیخواید یه انتقادی، پیشنهادی چیزی بدید؟

همینجوری میخواید بر و بر منو نگاه کنید؟

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

می‌خواستم سر قضیه امشب

ایمیلم رو حذف کنم مثل دو ایمیل قبلیم

وبلاگم رو هم ببندم

 

به نظر شما بعضی رفتار از سوی بعضی آدم‌ها، ارزش اینکارو داره؟

یا بیخیال شم و به زندگی ادامه بدم.

با دروغ‌های آدم‌ها.

 

نظر بدید لطفا. چون اینبار نظرتون اهمیت زیادی داره.

یاعلی مددی

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

بعضی وقت‌ها حس می‌کنم برای اینکه بتونم بنویسم باید حتم صلوات بگیرم :D

اعصاب نمونده

 

مرد جان به لب رسیده را چه نامند؟

 

  • ماشیح