به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از اون شباییه که میخواستم فقط «روضه» بنویسم...
یاعلی مددی
- ۱ نظر
- ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۵
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از اون شباییه که میخواستم فقط «روضه» بنویسم...
یاعلی مددی
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
یادگار مجتبی، گل سرخ حسن، فدایی حسین، میان معرکه، پیش پای زهرا
قد کشیده پیکرت، به روی خاک و خون، میان دشمنان، شده آیینهی غربت عاشورا
عمو حسین...
بیا که بین خاک و خون نشستهام
عمو حسین...
بیا ببین که استخوان شکستهام
بیا ببین...
افتادم از پشت فرس، عمو حسین
نقش زمین...
بیا به فریادم برس، عمو حسین
قاسم بن مجتبی، در این محاصره، به ذکر یاعلی، شبیه فاطمه، بر روی خاک افتاد
ناله زد مادر او، دل اهل حرم، شده آتش همه، دگر رها شده گیسوی او در باد
عمو حسین...
ببین شده کبوترت شکسته پر
عمو حسین...
بیا و پیکر مرا با خود ببر
عمو حسین...
عمو حسین...
خون سرباز حسین، حنای حجلهی شهادتش شده، دل تنگ عمو بیقرار رویش
شاخه شمشاد حسین، کشد پا به زمین، میان نیزهها، بهای غربتش، میچکد از مویش
آرامشم...
به راه تو روی زمین پا میکشم
عمو بیا...
تا تو نیایی در برم در آتشم
بــــند بــــند پیکرش یارب شده از هم جُدا
مجتبای کربلا
مجتبای کربلا
ذکر یـــــــازهـــرا گرفته زیر سمّ اسبها
مجتبای کربلا
مجتبای کربلا
آخــــر چــــه بــــه روز بـــدنـــت آوردند؟
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از شب شهادت فاطمیه اول تا شب شهادت فاطمیه دوم حال من بدتر و بدتر میشه.
هر سال
نوشتنم نمیاد
حرف زدنم نمیاد.
حتی خواستم شعر بنویسم، اون رو هم حذف کردم.
باشه با یه حال بهتر.
راز سه سال رو دوباره مینویسم.
ای دل نگفتمت نرو از راه عاشقی...
شهادت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها، بر عرشیان و زمینیان و آسمانیان تسلیت و تعزیت باد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
انگار خودِ خدا هم میدانست وقتی ماه از هم بشکافد، قیامت میشود.
قیامت شد
بر لب آب فرات
قیامت شد
تشنگی فراموش شد
آبها اشک ریختند
قیامت شد
کوه از بالابلند تل زینبیه شکست
خورشید گریست
خم شد
شکست
اهل حرم به نماز ایستادند
نماز آیات
شقالقمر...
قیامت شد
خوب که گوش کنی، صدایی از آسمان به گوش میرسد:
اقتربت الساعه و انشق القمر...
پینوشت: یاعباس! جیب المای لسکینه
مسیح.
ظهر جمعه. ساعت 1 و 51 دقیقه.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از حضرت آیتالله العظمی بهجت قدسالله نفسه الزکیه سوال شد:
آیا منظور آیت الله قاضی از جملهی «هرکس نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید (مقصود مقامات معنوی است)، مرا لعنت کند» نماز اول وقت با حضور قلب است؟
ایشان فرمودند:
خیر! به هیچ وجه!
فقط و فقط خواندن نماز اول وقت و تداوم آن و تقید به اوقات نماز، اینکه انسان تقید به نماز اول وقت داشته باشد، خودش موجب تکامل نماز انسان خواهد شد و راهگشای مشکلات انسان خواهد شد!
لینک فیلم صحبت بهجت عارفان. (سخنرانی دیگری در این خصوص)
پی نوشت: خدایا مارا از برپاکنندگان نماز اول وقت قرار بده.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
«در سنه چهل و نهم هجرت، هنگام شهادت امام حسن مجتبی، دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا، یعنی کرسی خلافت انسان کامل، اریکهای بود که بوزینگان بر آن بالا و پایین میرفتند.»
فتح خون سید مرتضی آوینی با این جمله آغاز میشود.
امروز بعد از دو-سه ماه رفتم بهشت زهرا سر خاک سید شهیدان اهل قلم.
اول مرقد حضرت امام
بعد هم شهید آوینی
البته بهتره بگم رفتیم.
چرا اون جمله رو نوشتم
به تاریخ فکر میکنم
به منبر رسول خدا یعنی کرسی خلافت انسان کامل!
به امام
به این جمله شهید آوینی:
«نه عجب اگر در شهر کوران خورشید را دشنام دهند وتاریکی را پرستش کنند!
آنگاه که دنیا پرستان کور، والی حکومت اسلام شوند، کار بدینجا میرسد که در مسجدهایی که ظاهر آن را بر مذاق ظاهرگرایان آراستهاند، درتعقیب فرایض علی را دشنام میدهند واین رسم فریبکاران است.
نام محمد را بر مأذنهها میبرند، اما جان او را که علی است دشنام میدهند.»
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
داییم چند بار بهم گفته بیا طلبه شو.
گفته صحبت میکنم بری معصومیه بخونی.
گفته به درد حوزه رفتن میخوری.
خودمم دوست دارم برم. بدم نمیاد. از روحانی بودن بدم نمیاد
از روحانی خوب نبودن بدم میاد. از اینکه من به درد روحانی شدن نمیخورم، بدم میاد.
میدونی عزیزجان
وقتی اقای قاضی طلبه شده بوده تو همون اوایل طلبگی عرفان رو قورت داده بوده، حالا یکی مثل من بخواد بره طلبه بشه
که توی اولیات خودش مونده؟
طلبه بودن اخلاق خوب میخواد
طلبه بودن درس خوندن میخواد
طلبه بودن تحمل کردن میخواد
طلبه بودن طبیبا دوار بطبه میخواد
طلبه که میشی، لباس پیغمبرو میپوشی. نمیشه مثل الان کثیف باشی
من هیچ کدومش رو ندارم
و اینکه
من عاشق فیلمساختنم. کارگردان خوب شدن خیلی سخته. انقلابی بودن و شدن و موندن سخت تره.
دوست دارم کارگردان انقلابی بشم. نمیدونم بشه یا نه
ولی دوست دارم بشم
راستی خدا!
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه
من تو را طلب نکردم؟
مرا غرق خودت کن.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
مرا اسب سفیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
بکوب ای دل نومید مشو از این در
بکوب ای دل...
الا ای عاشق اندوهگینم
نمیخواهم تو را غمگین ببینم
اگر آه تو از جنس نـــیـــاز است...
پی نوشت: اللهم الرزقنا شهاده، بحق السیده الزینب
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سنگها میامد طرفش.
انگار باران گرفته بود.
به من که آنطرفتر هم بودم، چندتاییش خورد.
خورد
اولی
دومی
بیستمی
صدمی
آنقدر سنگ خورد که نیزهها، نیزه شکسته شده بودند.
سنگ آخر که به پیشانی خورد و بعدش هم تیر آخر
شمشیرش را به زمین فرو کرد.
تکیه کرد تا تنش را به خستگی جنگ بیاساید
همانجا که تکیه کرد
به او تکیه کردم.
بعد هم دیگر نشد ببینم
اصلا
تکیهگاه زندگی من شد همانجا
همان تکیه
گودی قتلگاه.
پی نوشت: من «همه» و همه چیز را به خودت واگذار کردم اقا.