- ۲ نظر
- ۲۱ دی ۹۳ ، ۰۱:۲۶
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
از خواب برخواستیم و خبر «رفتنش» را شنیدیم.
به خود بازگشتیم. و درون خویش را نگریستیم. هیچ نشانهای از رفتن «او» نبود.
به خود بازگشتیم و دیدیم سالهاست محبت او در سینههای ما جاری است.
از کودکی درست شناخته بودیمش؛ بزرگ که شدیم این را فهمیدیم. فهمیدیم «قهرمان» کودکیهامان سالها در روزهای سخت، روزهای حمله نامردان و نامردمان، «مردانه» ایستاده بود.
فهمیدیم سر منشأ محبت ما از کجاست و چرا دوستش داریم. ما طلعت محبتمان را در «فضل الله المجاهدین علی القاعدین» یافتیم.
بیشتر از این، برای «تو» نمیتوانم بنویسم.
یک سال قبل 20 دی ماه، تولدت رو تبریک گفتم «عمو»
امسال هم...
فرقش اینه دیگه قرار نیست جواب اس ام اسم رو بدی...
تولدت مبارک عزیز دلم
وطن پرستو بهار است و اگر بهار مهاجر است، از پرستو مخواه که بماند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا
دیرینه ای محمد
جا هست بیش و کم آزاده را
که تیغ کشیده است بر ستم
محمد...
عید ولادت پیامبر مهربان اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم و فرزند عزیزشون، امام صادق علیهالسلام مبارک باشه.
ما {من} پرروییم و با این همه گناه و روسیاهی، بازم به شما که میرسیم، {طلب} میکنیم.
یا ایها العزیز، به رسم مسنا و اهلنا الضر، یک بار دیگر مهربانی کن و «کیل» مرا پر کن. خدا «متصدقین» را دوست دارد...
عیدی ما رو به این دل عنایت کنید که بتونه بنویسه...مثل قبل. بهتر از قبل
عید بدون نوشتهی با دل حال نمیده
مجددا
عید ولادت پیامبر مهربان اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم و فرزند عزیزشون، امام صادق علیهالسلام مبارک باشه.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
خدایا من را ببخش
اگر لحظهای در زندگیام با غفلت از یاد تو همراه بوده.
خدایا
گناهانی از من را که مانع اجابت دعا میشوند، ببخش.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
للاخ السدید و الوالی الرشید، الشیخ «المفید»، ابی عبدالله محمد بن محمد النعمان
من مستودع العهد الماخوذ علی العباد
به «برادر با ایمان» {برادری که میشود به او تکیه کرد} و «دوست رشید» أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان، «شیخ مفید»- أدام اللَّه اعزازه
که از جمله پیمانهایى است که به ودیعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گردیده است.
پ.ن: 1176امین سالِ امامت.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
هر که آمد از تو چیزی برداشت
و «حسین»
دست...
پ.ن: عجب حکایتی شده این «دست برداشتن».
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اگر بپرسند دوکوهه کجاست، چه جوابی بدهیم؟
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
بیانات حضرت آقا در دیدار با جمعی از بسیجیها {یکی دو ماه قبل}
در این دیدار موارد زیادی گفته شد که گوشهایش به {ما} بسیجیها اختصاص داره و خوبه که چند بار بخونیمش:
«دو سه جمله هم به شما بسیجىهاى عزیز و همهى بسیجىهاى سراسر کشور عرض بکنم:
من دعوت میکنم بسیجیان عزیز را به اخلاق. اخلاق یعنى چه؟
یعنى حلم و بردبارى، صبر و مقاومت، صدق و صفا، شجاعت و فداکارى، طهارت و پاکدامنى.
بسیجىها براى اینکه اجزاى این بناى استوار همچنان مستحکم بماند به این احتیاج دارند. اگر بخواهید این بناى رفیع همینطور مستحکم مثل دژِ پایدار و استوارى درمقابل دشمنان قرار بگیرد، باید این رعایتها را بکنید؛ بردبارى نشان بدهید، صبر نشان بدهید، اخلاق نشان بدهید، طهارت نشان بدهید، الگوهاى بزرگ صدر اسلام را درنظر بیاورید.
ما باید از تکبّر دورى کنیم، از تَفَرعُن دورى کنیم.
مالکاشتر با آن مقام، با آن شجاعت، با آن جایگاهى که نزد امیرالمؤمنین داشت، در کوچه حرکت میکرد، یک پسربچّهاى او را نشناخت، مسخرهاش کرد، شاید سنگریزهاى به طرفش پرتاب کرد؛ مثلاً دید یک آدمى دارد میرود، بنا کرد مسخره کردن؛ بعد مالکاشتر رد شد، افرادى که آن منظره را دیدند، به پسرک گفتند فهمیدى چه کار کردى، فهمیدى چه کسى را مسخره کردى، پسربچّه نمىشناخت مالک اشتر را، گفت نه؛ گفتند این مالکاشتر بود؛ پسربچّه دستپاچه شد؛ حالا خودش تنها یا خودش و پدرش مثلاً یا دوستانش دوان دوان آمدند که یکجورى عذرخواهى کنند که برایشان مایهى دردسر نشود؛ دنبال مالکاشتر راه افتادند، دیدند به مسجد آمده، دارد نماز میخواند؛ رفتند جلو و بنا کردند عذرخواهى کردن؛ مالکاشتر گفت من آمدم مسجد براى اینکه نماز بخوانم، دعا کنم که خداى متعال خطاى این جوان را ببخشاید!
ببینید، این دلسوزى، این احساس مسئولیّت، این حلم، این بزرگوارى، اینها است. من و شما هم باید همینها را یاد بگیریم.
همچنین توصیهى اکید میکنم به استحکام و عدم سایش اعتقادى و ایمانى و عملى؛ مراقب باشید.
ماها در این مسیر زندگى، آنجایى که با وسوسهها مواجه میشویم؛ وسوسهى پول، وسوسهى شهوات، وسوسهى مقام، وسوسهى رفاقت، ساییدگى پیدا میکنیم؛ سایش پیدا میکنیم.
مراقب باشید سایش اعتقادى پیدا نکنید، شما بر روى محیط اثر بگذارید، نگذارید آن محیط اگر بد است، روى شما اثر بگذارد.»
دعوت به اخلاق
دوری از تکبر و تفرعن
مراقبت از سایش اعتقادی
این سه، پیام حضرت آقا به من و شماست.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سدیر صیرفی می گوید:
«من، مفضل بن عمر، داود بن کثیر رقی، ابوبصیر و ابان بن تغلب بر مولایمان امام صادق علیهالسلام وارد شدیم.
آن حضرت را در حالی بس عجیب دیدیم که بر روی خاک نشسته بود و لباسی پشمین بر دوش انداخته و بسان مادری جوان مرده با سوز تمام میگریست، به گونهای که آثار حزن و اندوه سراسر وجود مبارکش را فرا گرفته بود و اشک بر پهنای صورتش جاری بود و چنین میفرمود:
«سیدی غیبتک نفت رقادی، وضیقت علی مهادی وابتزت منی راحة فؤادی.
سیدی غیبتک اوصلت مصائبی بفجایع الابد وفقد الواحد بعد الواحد بفناء الجمع والعدد
فما احس بدمعة ترقا من عینی وانین یقشا من صدری»
سرور من!
غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده، خاطرم را پریشان ساخته، آرامش دلم را از من سلب نموده است.
سرور من!
غیبت تو مصیبتهای مرا به مصیبتهای دردناک همیشگی متصل ساخته و از دست دادن یاران، یکی بعد از دیگری را به نابودی اجتماعات و افراد کشانده است.
بلاها و سختیها، رنجها و اندوهها آنچنان بر دلم سنگینی میکند که دیگر اشک دیده و فریادهای سینهام را احساس نمیکنم.
کتاب الغیبة، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ص167