به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
آخه چرا من باید هم شکست عشقی بخورم هم شکست کاری هم شکستهای دیگه؟ :v
شکست عشقی که له شد بدبخت. بین وضعیت اقتصادی گیر کرد دید بهش محل ندادیم غصه خورد. توش موندیم و رد شدیم
شکستهای دیگه هم که هیچ.
این شکست کاری دیگه از کجا پیداش شد :D
با این همه، همش یاد شعر محسن چاوشی میوفتم و جالبه که یاد چیزی میوفتم که کلا یه بارش گوش دادم:
توی هر ضرر باید استفادهای باشه
باخت باید احساس فوقالعادهای باشه
آه فاتح قلبم فکرشم نمیکردی
رام کردن این شیر کار سادهای باشه
خداییش دلم برای دلم سوخت که بهش محل ندادم. ولی دیدم اگه بخوام بهش پر و بال بده موندگارم میکنه. نمیذاره برم جلو. اصلا ممکنه دیگه کلا نذاره برم. گفتم بیخیال. بشین سر جات بذار کارمونو بکنیم. همچین یک ضدحالی خورد بهش محل ندادم.
حالا توی این وضعیت دارم به این فکر میکنم که من کدوم گزینه هستم؟ چقدر ابلهم؟ یا پرروام؟ یا پشتکار دارم؟ که همچنان میخوام فلان طرح رو ببرم جلو.
باز رفتم سر طرح قبلی. مصاحبهها. آرشیو مصاحبهها و راشهای کار قبلی. یه نگاهی بهشون کردم. یک سالی میشه ندیدمشون. جملههاشون رو حفظ کردم انقدر گوش دادم. داشتم کم کم فرانسوی بلد میشدم انقدر شنیده بودم.
اگه بگم ناامید نشدم دروغ گفتم، ولی اگه بگم امید ندارم هم دروغ گفتم. امیدوارم به روزهای خوب، ولی فشار زیادی بهم اومد. تحملش میکنم برای روزهای خوبی که ان شاءالله میرسه.
روزهای خوب، کارهای خوب، اهداف خوب و آیندهی خوب. من صبر میکنم و امیدوارم توی این راه کم نیارم. جا نزنم و خیلی چیزهای دیگه.
این کاری که کردم، اگه یه خورده ملات بهش اضافه میکردم میشد مثل خیلی کارهای دیگه که از تلویزیون پخش میشه، ولی دایی گفت خوب نیست چون سبک و کلاس کارش فرق داره. منم اگه مردش نبودم نباید باهاش شروع میکردم. خودم خواستم و پای خواستنم هم باید باشم.
بازم امیدوارم کم نیارم و باز امیدوارم به روزهای خوب.
برای همه این روزهای سخت:
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست. پس برادر خوبم برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باش....
پی نوشت: این آخرین پست در مورد شکستها بود. کاری و عشقی و هر شکست دیگهای. ان شا ءالله
- ۱۳ نظر
- ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۵۲