اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

۲۳۶ مطلب با موضوع «اشک‌های رازدار» ثبت شده است

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

امشب، من و فکرهایم درباره آقا مرتضی. بدون هیچ کلماتی که بتواند لایق او باشد...

با آرزوی اینکه در میدان عمل بتونم ذره‌ای در راهش حرکت کنم ان شاءالله

 

کیستم من؟ بنده ای از بندگان مرتضی

قطره‌ای از بحر ناپیدا کران مرتضی

سایه وار افتاده ام بر آستان مرتضی

مدعی هرگز نمی‌فهمد زبان مرتضی

باطن دین محمد بود جان مرتضی

 

بر زمین افتاده دیدم آُسمان خویش را

رقص مرگ خویش و پایان جهان خویش را

در کف طوفان رها کردم عنان خویش را

تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را

گم شدم اندر نشان بی نشان مرتضی

 

شادی روحش صلوات.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اما بعد...

شما همه فرمان مرا عصیان می‌کنید و به گفتار من گوش نمی‌کنید؛ چرا که شکم‌های شما از حرام انباشته و بر دل‌های شما مهر نهاده است.

وای بر شما!

آیا خاموش نمی‌شوید و گوش نمی‌دهید؟

پس اصحاب عمر سعد یک‌دیگر را ملامت کردند و گفتند گوش دهید.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دوست داشتم 94 رو توی یک شعر ببینم. برای حافظ فاتحه‌ای خوندم و بعد باز کردم. شعر زیر اومد. 

به حافظ رجوع کردم چون حافظ قرآن است. والا...

 

خـُــرّم آن روز کـزیـن مـنـــــزل ویـران بـروم

راحـت جـان طـلـبــم و ز پـی جـانـان بـروم

گـر چه دانـم که به جایی نـبـرد راه غـریـب

مـن بـه بـوی سـر آن زلـف پـریـشـان بـروم

دلـم از وحـشـت زنـدان سـکـنــدر بـگـرفـت

رخـت بـر بـنـدم تـا مـُلـک سـُلـَیـْمـان بـروم

چون صـبـا بـا تـن بـیـمـار و دل بـی طـاقـت

بـه هــواداری آن ســـــــرو خـرامــان بــروم

در ره او چـو قـلـم گـر بـه سـرم بـایـد رفـت

بـا دل زخـم کـش و دیـــده‌ی گـریـان بـروم

نـذر کـردم گـر ازیـن غـــم بـه در آیـم روزی

تـا در مـیـکـــده شـادان و غـزلـخـوان بـروم

بـه هــــواداری او ذرّه صـفـت رقـص کـنــان

تـا لـب چشمه‌ی خورشید درخشان بـروم

تـازیـان را غـم احـوال گـران‌بـاران نـیـسـت

پـارسایان مـددی! تا خوش و خندان بـروم

ور چو حـافــظ ز بـیـابـان نـبـرم ره بـیـرون

هـمــــره کـوکـبــــه‌ی آصــف دوران بــروم

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این آخرین پستیه که امسال می‌نویسم و چه بسا اگر خدا بخواد و شاید اگر خدا نخواد، این آخرین پست زندگی من باشه.

قرار بود به یک بیت شعر در مورد امام حسین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها یا حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه بسنده کنم و کوتاه بنویسم. اما تصمیمم عوض شد و با یک مطلب نسبتا طولانی و شاید خیلی طولانی اومده باشم.

علی ای حال....

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

بسیاری از 24ام فروردین شروع به گرفتن دهه فاطمیه دوم کردند.

در این زمینه قرار نیست بحث کنم و نظر علما رو مقدم می‌دونم.

ان شاءالله به شیوه‌ی رهبر معظم انقلاب از 3 فروردین تا 7 فروردین توی وبلاگی اگر عنایتی شد، فاطمی خواهم نوشت.

البته من معتقدم فاطمی بودن و حسینی بودن به محرم و فاطمیه و ... نیست. روزی کل سال ماست

من هم از روضه نوشتن و روضه خوندن توی ایام دیگه هیچ وقت فرار نکردم

اما ترجیح می‌دم این‌کار رو فعلا به تاخیر بندازم.

 

حضرت آیت‌الله جاودان پریروز تو سخنرانی‌شون گفته بودند امسال، سال امتحان ماست. امتحان ما و حضرت زهرا سلام الله علیها.

گفتن نگید سال نو مبارک. بگید سال خوبی داشته باشید. 

ما هم به تاسی از این استاد اخلاق سعی می‌کنیم حرمت نگه داریم.

ما که تقوا نداریم، تهذیب نفس هم که نکردیم، ایمان درستی هم نداریم. شاید با ادب کردن تو این ایام نجات پیدا کنیم...

 

 

التماس دعا از همه در این ایام

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اینکه هر ننه قمری دست به هر کاری در حیطه‌ی فرهنگ بزنه به نظر من خطرناک‌تر از دست نزدنش هست. 
یه وقت من و شما چیزی رو نمی‌دونیم، مثلا نمی‌دونیم دندون رو چطور باید کشید. نمی‌کشیم. یه وقت هست حس بلد بودن بهمون دست می‌ده، دندون رو می‌کشیم بعدا طرف واسه همین دندون کشیدن ما می‌میره.
حالا شده حکایت بعضی‌ از ما.
فرهنگ مثل هواست. یعنی اگر نباشه می‌میریم. 
اگر چیزی انقدر مهم و حیاتیه، طبیعتا آبگوشتی برخورد کردن با قضیه، باعث نابودی ریشه‌دار یک آرمان و هدف میشه. 
با منِ غیر معتقد کار ندارم. منِ غیر معتقد اصلا به فرهنگ معتقد نیست و اگر فکر می‌کنه هست، به فرهنگی معتقد هست که عین بی‌فرهنگی است و حداقل می‌شه گفت به فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی ما جور در نمیاد.
با من معتقد کار دارم. من غیر معتقد می‌تونه بی‌سواد باشه و بی مطالعه، اما من معتقد نمی‌تونه. آدم مقید و معتقد باید اصولی رفتار کنه. صرف دغدغه داشتن رو مهم ندونه و دنبال تکنیک بره. تکنیک گرایی اون رو به دام تکنوکرات شدنهل نده، و دغدغه مند بودن اون رو به یلخی مسلکی رفتار کردن سوق نده.
من معتقد باید هم تکنیک رو مسلط باشه و هم محتوا رو. بدونه که تکنوکرات بودن اصلا خوب نیست، اما اگر تکنیک رو بلد نباشه، محتوای خوب درنمیاد. بدونه که رسانه و امثالهم یک ظرف نیست که بشه هر مظروفی رو توش ریخت. اول باید ماهیت مسئله رو بشناسه، بعد واردش بشه.

سطحی‌ترین مثالی که می‌تونم بزنم، نقد فیلم نوشتن دوستانی است که توهمِ من هستم بودن دارند. من اسم این‌ها رو نخونده ملا میذارم. 
نخونده ملاها ویژگی‌های زیادی دارن که یکیش، احساس نوشتن در مورد هر چیزی حتی روده راست شتر هست. نخونده ملا فکر می‌کنه باید در هر زمینه‌ای اظهار فضل کنه و نظریه بده.
اگر کسی توی 10 تا زمینه مطالعه داره خیلی خوبه که نظر بده، اما اگر اطلاعات نداره بهتره سکوت کنه و زمینه رو برای مطلعین اون امر فراهم کنه.
طرف فیلم lucy رو نقد کرده. من نقد فیلم بلد نیستم، اما این رو می‌دونم که نقد فیلم یه اصولی داره. بعد از همه اینها که بگذریم، طرف پیام‌های مهم فیلم رو کنار گذاشته، از کنار مفهوم اومانیسم گرایی فیلم توی سکانس اخر فیلم گذشته، اونوقت نوشته فیلم لوسی که به تبلیغ و گسترش مواد مخدر می‌پردازد
جاهای دیگه هم نقدهای مختلفی می‌خونم که نشون از بی‌سوادی و بی مطالعگی نویسنده ای داره که نمونه نخونده ملاست

استاد ما طال الله عمره می‌گفت اگر چیزی رو بلد بودی و حس کردی وظیفت هست بگی، حتما بگو و به وظیفت عمل کن، اما اگر بلد نبودی با تمام دغدغت سکوت کن و بگذار یک نفر که می‌فهمه جواب بده. حرفی نزن که اون هم نتونه جمعش کنه.

 

 

نمی‌دونم جزء کدوم دسته محسوب میشم. مطمئنا اگر «نخوانده ملا» باشم هم به جهت «لم تقولون مالا تفعلون» و هم به جهت «نخوانده ملا بودن» اون دنیا حسابم با کرام الکاتبین هست، اما از خدا می‌خوام من رو جزء دسته خوبان قرار بده و کمک کنه هم فرا بگیرم و هم بیاموزم. هم بخونم و هم بنویسم. هم دغدغه مند باشم و هم برای دغدغه برنامه داشته باشم.

«نخوانده ملاها» رو سرزنش نمی‌کنم. اون‌ها برادرها یا خواهرهای دوست داشتنی همه ما هستن که دغدغه دارن و دلشون میسوزه. من اونها و خودم رو به «تقوای الهی» و «مطالعه» زیاد دعوت می‌کنم. تهذیب و .... که حرف بزرگان است...

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

عقب نشینی تو کار نیست.

سنگرو حفظ کن...

 

این‌ها آخرین کلماتی است که مهدی صابری فرمانده گروهان علی اکبر علیه‌السلام تیپ فاطمیون {مدافعان افغانستانی حرم} میگه و به شهادت می‌رسه

گوش بدید...

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

مردم!

ما در روزگارى به سر مى‌بریم ستیزنده و ستمکار، و زمانه‌اى سپاس ندار که نیکوکار در آن بدکردار به شمار آید و جفاپیشه در آن سرکشى افزاید.

از آنچه دانستیم سود نمى‌بریم وآنچه را نمى‌دانیم، نمى پرسیم و از بلایى تا بر سرمان نیامده نمى‌ترسیم.

مردم چهار دسته اند:

آن که در پى فساد نرود چون خوار و بى مقدار است و بى‌آلت کارزار، و از مال و منال نابرخوردار.

و آن که شمشیر برکشد و همه جا را در فتنه و شر کشد. سوار و پیاده‌اش را فرا خواند و خود را آماده فساد گرداند. دینش تباه، آلوده گناه، چشم او به دنبال نواله‌اى است یا به دست آوردن گله‌اى، یا آن که خواهد بر عرشه منبر نشیند و خود خطیب و واعظ مردمان بیند. چه بد سودایى است که دنیا را بهاى خود انگارى و پاداشى را که نزد خدا دارى به حساب نیارى.

و آن که با کارى که آخرت راست، دنیا را جوید و بدان چه در دنیا کند راه آخرت را نپوید. تن آسان و آسوده خیال، آرام گام بردارد و دامن به کمر در آرد.ربا زیور دروغین خویش را امین مردم شناساند، و پرده پوشى خدا را وسیله معصیت گرداند.

و آن که خردى همت و نداشتن وسیلت او را از طلب حکومت بنشاند تا بدان چه در دست دارد بسنده کند، خود را به زیور قناعت بیاراید و در لباس تارک دنیا در آید. حالى که شب یا روزى نبوده است که با زهد بپاید. 

 

اما مردمانى دیگرند که یاد قیامت دیده‌شان را فرو خوابانیده و بیم رستاخیز سرشکشان را روان گردانیده، یا از مردم گریزانند و یا مقهور و ترسان، یا خاموش و دهان بسته، یا از روى اخلاص به دعا نشسته، یا گریان و دلشکسته از پرهیز، در گمنامى خزیده و خوارى و مذلت را به جان خریده.

گویى به دریایى شور غوطه ورند. دهانهاشان بسته و دلهاشان خسته، از پند بى حاصل به ستوهند و از چیرگى جاهلان ذلیل، پیاپى کشته مى شوند و از آنان نمانده است جز قلیل.

پس، دنیا را خرد مقدارتر از پر کاه و خشکیده گیاه بینید، و از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که پسینیان از شما عبرت گیرند.

دنیاى نکوهیده را برانید، چه او کسانى را از خود رانده است که بیش از شما شیفته آن بوده اند. 

 

 

حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام- نهج‌البلاغه- خطبه 32

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

و اسئلک الامان یوم یعض الظالم علی یدیه، یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا

بارالها امانم ده!
در آن روزی که که ظالم هر دو دست خود را بگزد و گوید ای کاش به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله راهی گرفته بودم...

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

آدم‌های خوبی را سراغ داریم که بین ما نیستند. حسرت نبودشان را می‌خوریم. 

شاید عادت کردیم به اینکه همیشه بگذاریم یک نفر از دنیا برود، بعد حسرت بودنش را بخوریم. تازه اگر این حسرت خوردن واقعی باشد...

آقای بهجت، آقا مجتبی تهرانی، حاج آقا مجتهدی، آقای مهدوی کنی و خیلی‌های دیگر که این سال‌ها رفتند، جای «اخلاق» را بین‌مان خالی‌تر کردند. شاید خود همین خالی‌تر شدن، حکایت خوبی نباشد...

 

قرار گذاشتم تا وقتی زنده هستند {که ان شاءالله سال‌ها زنده باشند} برایشان یک پست بزنم و از ایشان بنویسم.

اسمشان را می‌شود استاد اخلاق گذاشت. می‌شود عالم عامل گذاشت و می‌شود آیت‌الله به روز و روشن گذاشت. من اگر بخواهم «روشن‌فکر» را معنا کنم، روشنفکری را در ایشان می‌جویم نه روشنفکرنماهای غرب زده که حتی عمدتا به آیت‌الله بودن هم رسیده اند.

این «آدم»، این «آقا» و این «روحانی» بی‌نظیر دوست داشتنی است.

خدا طول عمر بدهد به ایشان

 

آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی...

  • ماشیح