ازدواجیسم و اقتصادیسم
قلب مغزمان جفتک زده که ازدواج کن.
بعد کمی به مخیلهی رجوع کردیم و دیدیم میگوید ازدواج چیز خوبی است. برکت میآورد. زندگیات را رونق میدهد. بسیاری از مشکلات را همین ازدواجی که خودت فکر میکنی مشکل است و چه کارش کنم؟ حل میکند.
بعضی وقتها که فشار بیشتری میآوریم، چیزهای دیگری هم میگوید. مثل اینکه زانوی اشتر ببند و توکل کن. بعد هم مثالهای دیگری میزند و خب، از هر جهت ما را قانع میکند.
تازه آخر سر برای اینکه قفل محکمِ اطمینان خاطر را روی حرفهایش بزند، یک صحبت از خود خدا هم میآورد که مطمئن شوی روزی ازدواج دست خداست و خدا میدهد.
جفتکهای قلبِ مغزمان اثر کرده. تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.
با یکی از پسرخالهها چند هفته قبلش صحبت میکردیم. خندیدم گفتم این روزها ازدواج کردن جرات میخواهد. حالا فکر کنم کمی جراتم زیاد شده یا به قول بعضی دیگر حماقتم.
ایرانسل تعرفهی اینترنتش را 5 برابر کرده. اصلا به کار من نمیآید و از اینترنتش استفاده نمیکنم. اما خب فقط همین که نیست.
بخشی از عقل که نفس اماره خودش را به جای «واقعیت اندیشی» جا میزند، این دو سه روز میگفت:
ابله! تو که کار نداری. فرض کن ماهی 1 میلیون هم حقوق داشته باشی و تا روزی که سر زندگیات میروی معجزه شود و دولتمردان و مسئولین این کشور دست از دزدی و حرام لقمگی بردارند. اگر دو نفری فقط روزی 1 عدد نان و 5 عدد تخم مرغ بخورید، حدودا میشود روزی 2500 تومان. سی روز هم نان و تخم مرغ بخوری، 75000 تومان فقط پول همین میشود.
کرایه صاحبخانه، میوهای که میخوری، لباسی که باید بپوشی و ... به علاوه 250 هزار تومن هزینهای که مثلا برای کرایه رفت و آمد هر ماه باید بدهی، بیشتر از حقوقت میشود.
بعد فرض کن مثل دایی عزیز خانهات را بکوبی و تا شصت پای چپ زیر قرض بروی و از بانک n تومان وام بگیری، بعد یکهو دولت عوض شود و هوس کند n را 2n+x تومان کند. تازه نه از قسط این ماه. کل ماههای قبل را هم از حلقومت بکشد بیرون!
بعد هم اصلا نباید فکر کنی این حرام لقمهها علنا در بانکی که متعلق به دولت است، ربا میخورند.
بعد تازه ازدواج هم کردی.
توی این مدت دوران عقد، باید کلی چیز بخری که حساب قیمت کوچکترینهایش از کلهات دود بلند میکند.
بعد
بعد تازه به غیر از کرایه خانه به من میگوید تو انقدر احمقی که فکر نکردی اگر قرار باشد خانهی 50 متری هم اجاره کنی، به غیر از ماهی 200-300 تومان کرایهای که میدهی، باید 15-16 میلیون تومان رهن {توی آشغالترین جای شهر تهران} بدهی و صدایت هم درنیاید.
15 میلیون {اگر همان معجزه پا بر جا باشد} میدانی یعنی چه؟ یعنی 15 ماه کار کنی و حتی 1 فلافل هم قبل از کلاس شاه حسینی با مجید نخوری. همه را جمع کنی ببری در خیک یک صاحبخانه بریزی.
بعد همسایهات احتمالا یک آدم الاغ بشود که در بهترین حالت صدای ضبطش ساعت 1 نصف شب زیاد است و در بدترین حالت، آدم پدرسوخته و هرزهای باشد! ان وقت نهتنها پول دادی که یک جایت هم سوخته. باید دنبال یک خانه بهتر باشی یا هر روز استرس داشته باشی.
اگر گوجهی بعد از ازدواجت هم تا 7 هزار تومان بالا برود چه؟ شیب ملایم اگر تبدیل به شیب ناملایم بشود؟ اگر یارانه 45 هزار تومانی ندهند؟ همین کاری که الان هم نداری، یکهو فقط برای یک برج از دست بدهی چه میکنی ابله جان؟
اصلا فکر کردی نان 650-700 تومان امروز به مدد این دولت و دولت بعدی ممکن است 1000 تومان و 2000تومان بشود؟ بعد به این فکر کردی که اگر سرما بخوری بعد زنت هم سرما بخورد نصف حقوق را باید برای خرید دارو و ویزیت دکتر بدهی؟
اگر یکی به سرش بزند به خانهات بیاید چه؟ به او هم تخم مرغ میدهی؟ یا باید یک تخم شترمرغ بخری؟
از خر شیطان بیا پایین و به جای ازدواج برو دنبال عشق و حال.
اصلا برای چه ازدواج کنی؟
مگر دختربازی و دوست دختر چه عیبی دارد؟ پول کمتر میدهی، لذت بیشتر میبری. تازه اگر راه خر کردن دخترها را بلد باشی که خـــیــــلــــی خوب بلدی و باید تدریس کنی، میتوانی درآمد هم کسب کنی.
تازه هیچ تعهدی هم نداری که بعد از ظهر کجا بودی و شب کجا و چرا ساعت 5 به خانه نرسیدی؟
این پدرسوخته نفس اماره حرفهای زیادی میزند.
میخواهد حالا که من توکل کردم برای ازدواج کردن، هر جوری شده من را خر کند. اما نمیداند من خر شدم و به این سادگیها دست از بدبخت کردن خودم قرار نیست بردارم.
من یقین دارم خدایی که گفته روزی من را میرساند، میرساند. مطمئن هستم اگر یک روزی ازدواج کنم، خیلی از نزدیکانم من را احمق فرض میکنند. اگر خدای نکرده بعدش طلاق بگیرم سرزنش میکنند که دیدی گفتیم فلان و بهمان؟ مگر ادم توی این سن بدون پول هم ازدواج میکند؟ اگر موفق باشی هم زبان درکام فرو میبرند...
اما صحبت خدا بالاتر از همهی این حرفها و مزخرفاتی است که توی ذهن من آمده
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ایا همه مثل من فکر میکنن؟ همه شرایطش رو دارن؟ همه ریسک میکنن؟ همه دلو میزنن به دریا؟
اصلا ایا همه اونایی که 2 2 تا چارتا میکنن احمقن و بی توکل؟ یا نه. اونا هم درست میگن؟
خدایا با اینکه این دعا براورده نمیشه و اصلا حکمت اینه که نشه، به حق آبروی امام حسین، دونه دونه مسئولین بیشرف، حروم لقمه و دزدی که توی این کشور هست بمیرن.
دهن ملت رو آسفالت کردن. هر جا میریم از این دزدیها حرف میزنن باید زبونمون رو ببندیم و خار بشیم و خفه بشیم.
توی این چند روز، چند چیز جدید شنیدم. اختلاس 940 هزار میلیاردی پدیده شاندیز یکیاش بوده و دیگری پولی که بانک تجارت قرار است به زور از دایی بگیرد. بدبخت کل زندگیاش را گذاشته یک خانه 50-55 متری بسازد...
خستهام از این فکرهای اقتصادی. چند ماهی است هیچ، تاکید میکنم هــــیــــــچ خبرگزاری و هــــــــیـــــــــچ سایت خبری رو نمیخونم. خبرهایی که برایم میفرستند هم نمیخونم مگر اینکه توی صحبتهای عمومی بشنوم.
من از آینده و چپ کردنم هراس دارم، اما اگر هستم و اگر هدفی دارم، هدفم انقلاب اسلامی و ارمانِ امام و حضرت آقاست و برای این هدف میدوم...ان شاءالله که آینده از آن مستضعفینه. ماییم و امیدی که داریم و امام زمان و حضرت آقا، ان شاءالله!
- ۹۳/۱۰/۱۳