خاطرات اتاق 16، قسمت دوم
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ق.ظ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
درد دل یکی از بچههای اتاق {که اسمشو نمیارم} با میکاییل بعد از اینکه ازش پرسید چرا به دخترا اس ام اس میدی:
میدونی میکاییل...
دُخدَرا به من میگن تو فقط با ما باش
منم که نمیخواستم کاری کنم، فقط میخواستم ازشون شارژ بگیرم...
این جمله تا چند وقت تیکه ما شده بود. یادش به خیر.
چند روزیه یاد خاطرات دانشگاه افتادم.
- ۹۳/۰۸/۳۰