نالانی شیخ از ناخوش احوالی مرید خویش
سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۵ ق.ظ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
روزی شیخ و مریدان جمع بودی، ناگه شیخ رو به یکی از ایشان کردی و پرسیدی:
«مریدا! کنکور خود چگونه بدادی؟»
مرید هرچه به دنبال سوراخ موش برای عزیمت توش و زدودن بوش بگشتی، پیدا نکردی، از این سبب سر به زیر انداختی و با جملهای شرح حال بیان کردی و روی به شیخ گفتی:
«چو تست زدن پایان گرفت، روی به جانب مهیمن کردی و به او گفتی، چونان بگیر که نریزد.»
مهیمن گفت چه چیزی؟
بگفتی: «سوزان کرداری که بر کاغذ ترسیم کردمی»
مرید این را بگفت، شیخ جامه از تن درید و مریدان پاره پوره گشتی.
پی نوشت: شوخی من و علیرضا است. همینجاش هم از من بهتر بوده (شبیه اینایی که میخوان ماله بکشن شدم؟ :D )
- ۹۳/۰۵/۱۴
حس وقتی که از مانع پریدی
و زاااااااااارت خوردی تو دیوار!!