پیاده روی اربعین؛ قسمت ششم
اینان دل سپردگان وادی نور اند و هر یک سهمی از سرچشمه نورالانوار این مسیر گرفته اند.
در آن تاریکی، روحانی دلدادهای میآید و میگوید تا اذان صبح وقت هست، نیت نماز شب کنید و در راه بخوانید.
دیگری را میبینی که دارد برای امام زمان دعا میکند
و آن زن عراقی، گوشهی چشمش اشک است و انتهای نگاهش روی گنبد اباالفضل العباس.
نماز صبح را میخوانیم و ادامه حرکت.
با بالا امدن خورشید جمعیت نیز زیادتر میشود. اهل ولا را میبینی که از موکبها بیرون آمدند و پای در مسیر کاروانی گذاشته اند که دل به حرم اباعبدالله الحسین بسته اند و جان در گرو او و اهل بیتش.
دیگر وارد شهر کربلا شدهای. تا حریم حرم 20-30 کیلومتری مانده است و این فاصله، شوق تو را برای رسیدن بیشتر میکند
و شوق دل را.
اینجا کربلاست. همان ارض مقدسی که سال شصت و یک هجری امام و اهل بیتش به آن وارد شدند تا از جام کرب و بلا بنوشند و تاریخ را با خون خود رقم زنند.
اینجا کربلاست و کربلا حرم حق است.
دیگر میشود حضور همه را حس کرد. مسیحی میبینی، شیعیان از اروپا، آمریکا، آفریقا، آسیای شرقی و از همین کشورهای اطراف. همه آمده اند، با زبان و رنگ و نژاد مختلف اما برای هدفی مشترک.
و در عمق نگاه و چشمهای همه، موجی از غم و اندوه اربعین نهفته است.
پیاده میروی.
این آخرین قدمها را باید با همراهی بیشتر دل برداری.
کودکان را خوب نگاه کنی و به یاد یتیمان اباعبدالله بیفتی که در آن بیابان تاریک هر یک به سویی پناه بردند.
بعد دل دوباره عنان را از کفت میگیرد و با خود به کربلا میرود.
سر اباعبدالله روی نیزه در آن تاریکی دشت همچو خورشیدی تابنده است و بیابان تاریک را روشنایی بخشیده است.
کودکان پای و دست بسته، با ضربه تازیانه به کوفه میروند که صدایی کاروان را به خود میاورد.
شترها قدم از قدم بر نمیدارند و سکوت همه دشت را فرا گرفته است.
ندا بلند میشود کودکی...
کودکی گم شده است. تاریکی دشت، خارهایی که دیگر اباعبدالله شب گذشته فرصت نکرده بود آنها را از روی زمین بکند و یتیمی آن کودک...
امام سجاد علیه السلام به چشمان اباعبدالله خیره شد و گفت کودک آن سو رفته است.
به دنبال کودک رفتند.
پیدایش کردند
ولی نمیدانستند که امام سجاد علیه السلام از چشمان پدر خوب فهمیده است که یتیم پدرش کجا است.
کودکان را نگاه میکنی
جوانان
زنها و مردها
و حتی پیرمردها و پیرزنها
که همه در این راه یتیم اباعبدالله اند و چشم به نگاهی انداخته اند که هنوز از روی نی به انتهای دشت دوخته شده.
اینجا دیگر 5 کیلومتری حرم اباعبدالله است.
غروب شده و تو گویی تمام زمین در پنج کیلومتری حریم حرم جمع شده است.
میایستی تا فردا صبح زود، اربعین ایرانیان وارد حریم حرم شوی.
- ۹۲/۱۲/۰۹
اینجا دیگر 5 کیلومتری حرم اباعبدالله است.
غروب شده و تو گویی تمام زمین در پنج کیلومتری حریم حرم جمع شده است.
میایستی تا فردا صبح زود، اربعین ایرانیان وارد حریم حرم شوی.
بعضی واژه ها به جان دلت چنگ می زنند... این وسط فقط اشک و اشک و اشک است و نفسی مهموم!!