روزنوشت تاریخ 7ام بهمن 35 سال بعد از انقلاب
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
امروز رسیدم دفتر. طبق معمول سیستم روشن کردم و یه سیستم چند میلیونی مزخرف که توسط یه دوست ببوگلابی که هیچ سررشتهای نداشته خریداری شده و n بار هنگ میکنه.
اومد بالا و بعد نیم ساعت هنگ کرد. خاموشش کردم و دوباره روشن.
با سیستم من نباید به اینترنت وصل شد بنابراین زدم فیلمها رو render کنه و خودم رفتم روی اون سیستم و یه سری به نت زدم تا وقتی سیستم کارشو انجام میده.
خیالتون راحت توی محل کار ما اجازه اینترنت رفتن در ساعت اداری داریم و البته من وقتهایی که اینترنت میرم رو میذارم زمانی که سیستمم render کنه. این توضیح رو دادم چون میگن ادم عاقل خودش رو در مظان اتهام نمیذاره.
بعدش بچهها کم کم اومدن.
حاجی جلسه بود و من کارش داشتم تا اینکه غروب اومد بیرون و خبری که میخواستم رو داد.
چون هنوز قطعی نیست فعلا نمیگمش.
بعضی از فیلمایی که میبینم خیلی برام جالبه. امروز یه سری فیلم جالب دیدم.
البته این هفته کلا فیلمهاش برام دوست داشتنی بود و چون سری بود و به هم متصل بود، امروز یه سری آدم تو یه سری جا توی این فیلما که نمیشه بیشتر از این توضیحشون رو داد داشتن خداحافظی میکردن از هم و من واقعا انگار خداحافظی اونا برام سخت بود.
خودشون هم اشک میریختن.
خلاصه از فیلم هندیش که بیایم بیرون، بچهها دم ناهار طبق معمول در مورد چیزهای مختلف حرف زدن.
تولد علی فاطمی بود. ولی شیرینی نیاورده بود.
و چیزایی که یادم میاد همینا بود.
- ۹۲/۱۱/۰۷