به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
میچرخم و میرقصم و مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و از گردش ایام...
جشن پیروزی جبهه مقاومت بر کفر و تکفیر و شیطان اکبر مبارک
- ۱ نظر
- ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۲
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
میچرخم و میرقصم و مینوشم از این جام
بیخود شده از خویشم و از گردش ایام...
جشن پیروزی جبهه مقاومت بر کفر و تکفیر و شیطان اکبر مبارک
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
داشتن استاد خوب نعمتی است بس بزرگ که تا وقتی پیدا نکنی، متوجه نمیشی.
«مجید شاه حسینی» و «شهریار زرشناس» در این سالها دو شخصیت بزرگی هستند که خدا لطف کرد و من را پای درسشان نشاند.
برای من که حسرت نبودن و درک نکردن محضر ظاهری شهید سید مرتضی آوینی را دارم، این دو عزیز بخشی از آن حسرت را جبران کردند.
خدا علم و عمل ما را توحیدی کند و بتوانیم برای اسلام مفید باشیم.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
چندمین سالی است که این برنامه از شبکه 3 پخش میشود.
حسن «ماه عسل» این است که مردمی است، قرار نیست مثل هر زمان دیگری از شهادت و ولادت اهل بیت تا شب عید نوروز، تلویزیون بازیگر و خواننده بیاورد برای مردم صحبت کند و آنها هم گمان کنند کسی هستند و نقشی دارند. خوبیش این است که آدمها از جنس یکدیگرند.
«ماه عسل» برنامه خوبی است، اما اشکالاتی هم دارد.
اینکه مجری برنامه سعی میکند هر طور شده از خط قرمزهای تلویزیونی بگذرد یا کاری کند که برنامهاش ویژه باشد، از اشکالات برنامه است. نمونهاش خواستگاریهای تلویزیونی یا ارائه اطلاعاتی که مهمانها تمایلی به گفتنش ندارند، اما او بیان میکند.
اشکال دیگر برنامه علیخانی مدیریت نکردن سوالات و کلیت برنامه است. اشکالی که صدا و سیما و مسئله فرهنگ در کشور به کلی از آن رنج میبرد. نبود مدیر برنامه باعث میشود تا یک نفر بیاید حرفهای بعضا ضد دینی سکولاری را قاطی حرفهای شبه دینی کند و تحویل مخاطب دهد یا مثلا از پوزر عروس دعوت شود.
اما مهمترین ایرادی که به «ماه عسل» میگیرم، تلاش مجری برنامه در این چند سال برای «بخشش به جای قصاص» است.
چه کسی گفته همهی مجرمها بیگناه اند و همه باید ببخشند؟ اگر اینچنین بود چرا حضرت حق جایی هم برای قصاص گذاشته است؟
بخشیدن خوب است، اما هر بخشیدنی خوب نیست. بخشیدن قاتلی که به عمد کسی را کشته، بخشیدن جنایتکار یا مثلا یک قاچاقچی مواد مخدر چه بسا خود جایی برای اشکال باشد.
علیخانی در دراماتیزه کردن بخشش تلاش زیادی کرده است. هم در برنامه روزهای گذشته و هم برنامهی سالهای قبل.
این هم از آن دست کارهایی است که صرفا در جهت خدمت به «اقدامات حقوق بشری علیه ایران» انجام میشود. عمدی هم نیست، از روی دلسوزی هم هست، اما دلسوزی نادرستی است.
بخشش برای کسی که سهوا قتلی کرده و پشیمان است و آدم خوبی است، پیشنهاد قرآن است و امری بسیار درست، اما اینکه این روزها مد شده هر قاتلی را ببخشیم و هر کسی را قصاص نکنیم بسیار خطرناکتر از عواطف زودگذر است.
#کاش در این مورد هم صدا و سیمای ما در و پیکر داشت، اما مثل هزار مورد دیگر ندارد.
پ.ن: تاکید میکنم «ماه عسل» را به کلی انکار نکردیم. فقط بخشی از ضعفهای برنامه را بیان کردیم.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
دوست دارم بیشتر در وبلاگم بنویسم، اما وقتم کم برکت شده و نمیفهمم روزها با چه سرعتی میگذره. این دوست داشتن از اون دست دوست داشتنهایی است که کارهای دیگر رو هم دربر گرفته.
الان باید به جای این کارها، دوربینم رو برمیداشتم و فیلم میگرفتم. چیزی که با همه وجود دوسش دارم، اما وقتی فعلا نمیتونم باهاش مخارج زندگیمو تامین کنم، پس میگذارمش کنار. توی دل خودم موقتیه، امیدوارم توی دنیای حقیقی هم موقتی باشه. اذیت کننده است، اما چارهای نیست.
باید سعی کنم این دو کاری که دستم هست رو خوب انجام بدم تا شروع خوبی بشه.
اما بعد
ما کیستیم؟ از کجا میآییم و به کجا میرویم؟
این پرسش رو برای جواب دادن به مسئلهای درباره معاد و آخرت نپرسیدم، اتفاقا بهعکس برای امروز پرسیدم.
هر روز و هر شب جملات تکراری از دهان من، شما و دیگری خارج میشه با این محتوا که چه وضعیه؟ چه زندگیه؟ چرا اینجوریه؟ چرا اینطور نیست؟ و چرا اینطور هست؟
بسیاری از این سوالها و گلایهها جنبه کلان داره و رسیدگیش به مسئولین میرسه و بسیاریش جنبه فردی داره و ما از این مسائل فردی که بسیار هم هست و اتفاقا مسئلهی اصلی است غافلیم. چه بسا اشکالات فردی که اگر درست بشه، اجتماع هم درست میشه.
وضعیت کار در جامعه ما مطلوب نیست، این حرف درستی است، اما همیشه فکر میکنم در همین وضعیت هم نصف جوونهای بیکار میتونیم صاحب کار بشیم.
اشکال عمده ما اینه که امروز کار رو «عار» میپنداریم و توقع داریم بهترین کار یعنی مدیریت رو به ما بسپارند.
و چه بسیار انسانهایی همچون من که از همین الان حوصلهی کار کردن ندارند و دوست دارند در 20-30 سالگی بازنشسته بشن و بخورن و بخوابن.
بسیاری از اشکالات امروز جامعه ما اینطوری است. نگاه ما به مسئلهی کار تغییر کرده. ما کار رو شر واجبی میبینیم که باید پول دربیاریم برای خوشگذرانی، اما معصومین ما کار رو عبادت و تفریح میدیدند.
البته که اون کار هم با بیگاری کشیدن امروز به منظور «توسعه اقتصادی» زمین تا آسمون تفاوت داره، اما ما چه هستیم و در کجا هستیم؟
آیا من که رشته دانشگاهیم نرمافزار بوده امروز حاضرم برای خرج زندگیم کار دیگری بکنم؟ فلافلی بزنم یا در یک سوپرمارکت کار کنم؟
نه!
این مسئله که ما درس خوندیم که تخصص پیدا کنیم و طبق اون تخصص کار کنیم، حرف درستی است، اما این مسئله به جنبه کلان کار و وضع کار برمیگرده که از دست ما خارجه. اون بخشی که در دست ماست رو چه باید بکنیم؟
در خصوص ازدواج چطور؟
آیا ما اون مقداری که به وامهای بانکی و یا گرانی و نداشتن پول در جیب خودمون اطمینان داریم، به وعده خدا هم توکل و اعتماد داریم؟ یا اینکه همه بار اشکالات ازدواج رو به دوش دیگران میاندازیم؟
آیا تشکیل یک زندگی ساده روی یک موکت یا نهایتا یک فرش معمولی، منزل بدون مبلمان، ماشین ظرفشویی، فلان مدل گاز یا یخچال رو قبول میکنیم یا توقع ما اجازه نمیده از جایی شروع کنیم که میشه شروعش کرد و اشکالی هم نداره؟ آیا توقع ما بیش از چیزی که باید باشه نیست؟
این بحثها و این مثالها مفصله!
هم مشکلات رو میدونم و هم سختیها رو. هم تعدد این مباحث رو میدونم و هم تعدد سنگهای جلوی راه رو.
اما چرا ما برای این راه قدمی برنمیداریم و سنگی رو از راه بلند نمیکنیم؟ چرا به این «کیستی ما» و «چیستی ما» فکر نمیکنیم؟
بخشی از این مشکلات، بیحرکتی و سکون ماست که در توقع زیاد ما، عدم توکل ما، خرج و مخارج زیاد ما و... خلاصه میشه. با بخش دیگرانش کار نداشته باشیم. از خودمون شروع کنیم...
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
دیگه واقعا با تمام وجود به این رسیدم که فلافلی بزنم!
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
این عکس ساعتها جای تفکر داره. بهتره مدیران صدا و سیما رو گذاشت زیر گیوتین!
البته به شخصه تقریبا یقین دارم اکثر این آقایون نهتنها کار رو بلد نیستن، بلکه عامدانه محتوایی تولید میکنن که مخاطب از تلویزیون به ماهواره بره.
سازمان صدا و سیما 2000 مدیر و 50000 کارمند داره، بیبیسی فارسی 400 نفر و اون یک کانال از تمام شبکههای تلویزیون داره بهتر عمل میکنه.
تقریبا تعداد مدیران صدا و سیما 5 برابر کل کارکنان بی بی سی فارسی است!
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
خیلی شانسی امروز تونستم تنها فیلمی که میخواستم ببینم و ندیده بودم رو ببینم. همین فیلمی که اسمش رو نوشتم.
اگر حضرت استاد امر نکرده بودن که لایههای زیرین فیلم رو در فضای عمومی بیان نکنید، مینوشتم چه چیز کثیفی بود. هر چند بعید میدونم کسی نفهمیده باشه. در همین حد که نقد فراستی کااااااااااملا منطبق بر فیلم بود.
تا امروز فیلمی به این کثیفی و سیاهی ندیده بودم.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
فیلم پر از تکه پرانیهای جنسی بود. انقدری که نمیشه گفت تیکه، تابلو بود.
یه دختر خانم نشسته بود دو تا صندلی اونور من، از قضا چادری هم بود {البته از این چادریهای کبری 11}
به هر تیکهی جنسی چنان میخندید که صداش تا 5 متر اونورتر میرفت.
خیلی دوست داشتم جفت پا برم تو حلقش! حیف که فاصله زیاد بود.
این واسه دیروز بود!
حوصله نقد فیلم نوشتن ندارم. روز دوم و فیلمهای متوسط انقدر حال بهم زن باشه، خدا باقی روزها رو به خیر کنه
باز خدا رو شکر پول بلیتو دادن :v
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
وبلاگ صواع رو میخوندم. مطلب جدید برادر الف جان چیز خوبی بود. من رو یاد این انداخت که:
عمدتا بیشتر چیزهایی که میبینیم با چیزهایی که واقعیت دارن، تفاوت دارن. دیدِ ما نسبت به لبنانیها چه در مورد حجاب و زنانشون و چه در مورد سایر مواردشون هم همینطوره.
این رو صرفا با یک ماه حضور در لبنان که مدت کوتاهی هم هست نفهمیدم. با حضور سه ساله یکی از بستگان و با مطالعه کتاب فهمیدم.
اما بعد:
کتاب جدیدی که دارم میخونم اینه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در راهه
دارم به این فکر میکنم که:
- به کدوم دسته رای بدم که خطر نفوذ فرهنگی و کلا مسئله «نفوذ» براشون مهم باشه؟
- به کدوم دسته رای بدم که اقتصاد مقاومتی براشون اهمیت داشته باشه و پیرامونش کار واقعی کنن؟
- کدوم یک از این دستهها کمتر از همه از رهبری به نفع خودشون خرج میکنن یا اصلا خرج نمیکنن؟
- از بین اینها کدوم یکی بیشتر از همه به تقوا نزدیکه و سعی میکنه کار دور از تقوا نکنه؟
- واژه «دشمن» واسه کدوم یک از اینها تعریف شده و بهش اعتقاد دارن؟
- کدوم یک از گروههای زیر به غرب و تمدن غربی، نگاهی رو دارن که باید داشته باشند؟ یعنی غرب زده نباشند؟
- در عملکرد کدوم از اینها «مردم» اهمیت بیشتری دارند و در جهت رفاه مردم تلاش کردند؟
- وابستگی اعتقادی و قلبی کدوم یک به انقلاب اسلامی، آرمانهای امام و رهبری و اسلام ناب محمدی بیش از همه است؟
و....
1- کارگزارانِ نزدیک به آقای رفسنجانی
2- اعتدالیون نزدیک به آقای رفسنجانی {که به گزینه 1 شباهت بالای 80درصد دارند}
3- اصلاحطلبها
4- اصولگراهای خاص.... امثال لاریجانی، ولایتی، ناطق نوری، باهنر و ...
5- پایداری
6- .....؟
فکر میکنم نگاه به این مسئله خیلی خیلی مهم باشه.
پ.ن: طبیعتا امکان انتخاب از لیستهای متفاوت وجود داره، اما کلیت رو عرض کردم!