- ۶ نظر
- ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۴۳
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
نشید الوطنی و مدیحه بصوت الحزین الشهید جهاد مغنیه الذی یقول الی امه:
اماه انی راحل
و الملتقی عند الحسین
اماه لا لا تحزنی
اماه لا لا تحزنی
اماه لا لا تحزنی
اماه...
عظم الله اجورکِ یا اجمل الامهات. ام الجهاد و یا ام العماد، انت الشخص التی استشهدوا جمیعک ابنائک و قدمت حفیدک.
اضغط على الصورة لتحمیل
برای دانلود روی عکس کلیک کنید
مداحی سوزناک شهید جهاد مغنیه خطاب به مادرش از رفتنش نزد اباعبدالله الحسین علیهالسلام سخن میگوید و از او میخواهد که اندوهگین نباشد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
خبر رسید توی بمبارون جولان، «جهاد مغنیه» پسر حاج عماد شهید شد.
ناخود آگاه یاد سخنرانیش توی شهادت حاج عماد افتادم:
.... حصدته فی حیاتک انتصارا و فی آخرتک رضوانا
لیکن الحب الذی یغمر قلبک لهؤلاء الناس
الذین کنت تفرح لفرحهم و تحزن لحزهنم. لهذا الشعب الابی المقاوم...
.
.
.
باسمک یا والدی اقول لاب الشهدا سماحه امین العام الحزب الله
نحن معک
نحن اولادک کما کنت کل ابناء الشهداء
نمضی معک حیث تمضی
لن نترک المسیره
لن نترک الساح
لن نترک السلاح
لبیک یا نصرالله...
راست میگفت مردانه ایستاد تا امروز. مردانه شهید شد.
نمیدانم، اما خدا کند مصاحبه کرده باشد با «جهاد»
ضاحیه بوی شهادت میدهد. همان روزها که بودم هم چند شهید آوردند، اما امروز دوباره بوی عماد مغنیه گرفته
کاش این چند روز «ضاحیه جنوبی» بودم...
شهادتت مبارک
سخنرانی جهاد مغنیه در روز شهادت پدر
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
استثنائا این متن در اینجا و نه در «نیوک لیدر» قرار میگیرد.
چگونه یاد گرفتم دست از دلواپسی بردارم و به دولت عشق بورزم!
اگر دقت کرده باشید، مدتی است دور مباحث سیاسی یک خط قرمز پررنگ کشیدم و بنا به دلایلی سعی میکنم حول محوریت مسائل داخلی مثل حصر، اقدامات دولت در زمینه واردات، صادرات، اقتصاد، ارز، بورس، مبارزه با فساد اقتصادی سه قوه، لایی کشی بعضیا و ... صحبت نکنم.
البته این به این معنی نیست که صحبت نکنم، به نظرم هرجا که لازم باشه، مثل همین پست، یه چیزهایی مینویسم.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ممکنه عکس رو پاک کنم، پس هرچه زودتر عکس رو save کنید که بعدا علیه من استفاده کنید :v
ضمنا!
صداش رو هم درنیارید جایی.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
دوباره دلم بدجور هواتو کرد عمو
عمو عمو عمو عمو عمو
دلم برات تنگ شده... بازم بغضم رو میخورم
به یادت داغ بر دل مینشانم
ز دیده خون به دامن میفشانم
چو «نی» گر نالم از سوز جدایی
نیستان را به آتش میکشانم
به یادت ای چراغ روشن من
به داغ دل بسوزد دامن من
ز بس در دل گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل پیراهن من
همه شب خواب بینم، خواب دیدار
دلی دارم، دلی بیتاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم، چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار
سری داریم و سودای غم تو
پری داریم و پروای غم تو
غمت از هر چه شادی دلگشاتر
دلی داریم و دریای غم تو
دلی داریم و دریای غم تو
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
یک هفته قبل از اربعین سال قبل، آخرین پست من توی گفتمان دینی نوشته شد.
برای اولین بار...
این چند نفر {حالا انگار اون دو تا قرمزه نفر حساب میشن}:D
این عکس برای من خیلی حرف داره
خـــــــیـــــــلـــــــی
پر از حرف، خاطره، احساس بسیار شیرین و حس خوب از گرفتن یک تصمیم درست
پی نوشت: شاید بگید چقدر بیکاره بعد از یک سال فکر میکنه، ولی واقعا خاطره عجیب زندگیم بود.
رو در رو شدن با یکی از دو صمیمیترین دوستم به خاطر چیزی که فکر میکردم حقه، درست ترین تصمیم زندگی من و به نظرم این چند تای بالایی و یه حس خوب که شاید فقط ما درکش میکنیم.
من این حس خوب رو نه امسال، 100 سال دیگه هم خواهم داشت و البته شاید واسه چیزهایی هم دلتنگ باشیم.
مجید به نظرت دراومدن ما، تو کدوم یک از 36 وضعیت بود؟ :D