اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اگر یکی بهتون گفت پول بده، جفت پا برید تو کلیه‌هاش.

الان دقیقا تمام داستان‌های زندگی من گره خورده به این لعنتی.

پای تی‌وی می‌شینیم هزار تا داستان از توکل و توسل می‌خونیم و می‌بینیم و می‌شنویم

بعد موقع عمل کردن، هزارتا بهونه میاریم.

 

 

سراغ من اگر می‌آیید

نیایید لطفا

حال و حوصله ندارم

 

 

  • ماشیح

نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

ظهر روز اول شده بود. نماز ظهر جمعه. یکی از موکب‌ها که حدودا نزدیک به تیر 200 بود برای نماز توقف کردیم.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

سنگ‌ها می‌امد طرفش.

انگار باران گرفته بود.

به من که آن‌طرف‌تر هم بودم، چندتاییش خورد.

خورد

اولی

دومی

بیستمی

صدمی

آنقدر سنگ خورد که نیزه‌ها، نیزه شکسته شده بودند.

 

سنگ آخر که به پیشانی خورد و بعدش هم تیر آخر

شمشیرش را به زمین فرو کرد.

تکیه کرد تا تنش را به خستگی جنگ بیاساید

همانجا که تکیه کرد

به او تکیه کردم.

بعد هم دیگر نشد ببینم

 

اصلا

تکیه‌گاه زندگی من شد همانجا

همان تکیه

گودی قتلگاه.

 

 

پی نوشت: من «همه» و همه چیز را به خودت واگذار کردم اقا.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دو سال قبل بود تقریبا که دیده بودمش. صمیمی‌ترین رفیق دوران دبیرستانم رو میگم.

حجت قمه بهش می‌گفتیم.

گوشیم گم شد، خطم واسه خودم نبود. کلا دو تا خط اولیم به اسم خودم نبود و نشد برم پیگیری کنم سیم کارتشو بگیرم.

خلاصه شماره خیلی از رفیقام گم شد.

این در و اون در

فیسبوک

حتی یه بار مدرسه که رفته بودم گفتم اگر شماره این 3 نفر رو دارین بهم بدین.

 

بعد از چند وقت توی فیسبوک برام پیام اومد به این شماره زنگ بزنید فلانی کارتون داره

زنگ زدم برنمیداشت.

اس ام اس دادم فلانی ام.

بعد یه 2 هفته دیشب زنگ زد

برنداشتم گوشی رو

امشب صحبت کردیم باهم.

رفتم دیدمش.

چقدر تغییر کرده بود از لحاظ ظاهری ولی خیلی خوب بود. دلم براش تنگ شده بود.

 

حالا تو چرا اونجوری نگاه میکنی مجید:D

بهترین رفیقمه. دوستمه. داداشمه. اصلا گل‌های گله

هیچی برام مجید نمیشه

انصافا

هیچی

حتی بادوم زمینی :v

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

اللهم مولای

کم من قبیح سترته؟

کم من ثناء جمیل لست اهلا نشرته؟

کم من عثار وقیته؟

 

 

الهی اعوذ بک من نفس لاتشبع و من قلب لایخشع.

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ما نفهمیدیم محو تماشای جشنواره فیلم فجر بودیم یا مدح دولت یازدهم.

 

 

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این شعر باشد اینجا، شاید دل هم یک روز برای عشق به حضرت معصومه سلام الله علیها که در طول حیاتم، لطف‌های زیادی کردند نوشت.

سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها بر عاشقان اهل بیت تسلیت و تعزیت باد.

 

 

 

جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام کاش زمان با همین سلام
در آستانه در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من – این فتاده به لکنت – بایستد

تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
در این حرم هزار هزار آیه ی عذاب
هم وزن با یک آیه ی  رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما
زیر رواق‌های کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد
من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر


 «تو در هوا و هوس فقط این بار از خدا بترس»

 

 

 

چه بسا چند لحظه شهوت‌رانی که در قیامت اندوهی فراوان در پی دارد.

حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم

 

 

پی نوشت: آهنگ هوس شهرام شکوهی

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

ژانر!

آقابیوک که گاهی در لباس این مقدادها ظاهر میشه و میگه هرکی «حضرت آقا» رو قبول نداشته باشه، توی جادوغ آباد سفلی جایی نداره و هیچ سمتی توی جادوغ آباد بهش نمیدم، بعد از چند ماه واسه جذب توریست از روستاها و شهرهای اطراف به جادوغ آباد، صفدرقلی رو که تا دیروز به «آقا» فحش میداده (به گفته خود آقابیوک) میکنه مدیرکل صنوف اعتقادی جادوغ آباد.

 

صفدرقلی که معتقده هرچی سروش دباغ میگه وحی منزله و از متجددین آباد به شمار میره، تا دیروز با اقابیوک کدخدای جادوغ آباد دعوا داشت و همدیگه رو مورد عنایت قرار میدادن و الان جیک تو جیک شدن تا واسه مدیرکل آب خیزداری روستای بغلی هم یه نقشه ای بکشن

 

آقابیوک که تو جلد خودش همه رو با یه پیشوند خطاب میکنه و خودشو عقل کل میدونه و توی آخرین نامه هایی که به شیخِِ مریدان میداد، جایی واسه ارزش مردم جادوغ آباد نذاشته بود، حالا مردم دار شده و واسه اینکه کسی نفهمه چیا گفته در نبود کوشیار و هوشیار و صفورا هرچی میخواد میگه و پر کردن گودی کمر فکر میکنه.

 

مقداد و مقداده که تا بحث پارک دوبل میشه، میپرن وسط و به احادیث رجوع میکنن ولی هنگام حفظ ابروی مومن، توی پایگاه جادوغ آباد دارن پینگ پنگ بازی میکنن که یه وقت از نیروی انسانی برشون ندارن.

 

فتانه که حتی باوجود اینکه آقابیوک به صورت ضمنی از متاهل بودنش گفته و قراره یه مدت دیگه بابا بشه، فکر میکنه همه این حرفها دروغه و اقابیوک مجرده و اقابیوک هم از این فکر اشتباهش استفاده لازم رو برای پر کردن پایگاه جادوغ آباد استفاده لازمو میبره

 

آقابیوک که دیروز رفته بود تو جلد مقداد مجددا و به کوشیار و صفورا و هوشیار میگفت بایرام داره به کرامت زنهای جادوغ آباد تعدی میکنه والان بااینکه خبرداره، اجازه داده بایرام با شناسنامه سید احمد چلغورزاده وارد جادوغ آباد شه، چون جادوغ آباد باید بانشاط باشه و توریستها رو به خودش جذب کنه.

 

باتای اون که هنوزم نمیدونه دختره یا پسر و باید نقش دخترا رو بازی کنه یا پسرا. تو جادوغ آباد سفلی پسر بود، تو جادوغ آباد اولیا یهویی دختر شد. بعد تو جادوغ آباد سفلی با شناسنامه مهداولیا وارد شد. الانم خوب میدونه باید پسر باشه تا بتونه به عنوان جادوغ‌دار جادوغ آباد نقش بازی کنه ولی واسه تاثیر بیشتر در دل آقابیوک ارواح طیبشو به سلاله اقابیوک وصل میکنه که شاید بعد از گزینه های متعدد، اقابیوک از save as دربیاردش و بشه گزینه master.

 

این ما، که عطای فرمانداری تا سردمداری جادوغ آباد رو به لقاش بخشیدیم ولی هنوز پروازمونو از آسمان جادوغ آباد رد میکنیم تا هم خاطر خودمون مکدر کنیم هم نگاهی به اقابیوک کنیم که با طیب خاطر و در نبود اشرار چه خالی بندیایی از فتح خرمشهر واسه جادوغی‌ها سرهم میکنه.

این ما، که واسه خنده از اسمون جادوغ آباد گذر میکنیم و یه آهی از فیهاخالدون سر میدیم

 

این شما که اومدی در قالب مقداد بشی و از جادوغ آباد سفلی و اولیا دفاع کنی، ولی نمیدونی اگه جای دفاع داشت قبله شما تازه جادوغ آبادیا ما دفاع میکردیم ازش.

 

این شما که فکر میکنی الان سپر موشکی جادوغ اباد نصب کردی پشتبومت و داری پدافند غیرعامل میکنی ولی نمیدونی که ما اصلا آفند نکردیم.

 

 

متاسفانه برای یه عده هنوز ژانر خاصی پیدا نکردم:D.

 

پی نوشت: این پست به اصرار دوستان زده شد و برای آخرین و اولین باری بود که اسم «جادوغ آباد» رو در وبلاگم آوردم. به امید چیزهای باارزش‌تررر

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

این پست رو قرار بود دیشب بذارم.

19 بهمن روز نیروی هوایی گرامی باد.

 

«سرهنگ» پدرم!

قهرمان من.

 

 

پی نوشت: عکسش قدیمیه، نمیتونن ترورش کنن :D

  • ماشیح