اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دوست دارم بیشتر در وبلاگم بنویسم، اما وقتم کم برکت شده و نمی‌فهمم روزها با چه سرعتی می‌گذره. این دوست داشتن از اون دست دوست داشتن‌هایی است که کارهای دیگر رو هم دربر گرفته.

الان باید به جای این کارها، دوربینم رو برمی‌داشتم و فیلم می‌گرفتم. چیزی که با همه وجود دوسش دارم، اما وقتی فعلا نمی‌تونم باهاش مخارج زندگیمو تامین کنم، پس می‌گذارمش کنار. توی دل خودم موقتیه، امیدوارم توی دنیای حقیقی هم موقتی باشه. اذیت کننده است، اما چاره‌ای نیست.

باید سعی کنم این دو کاری که دستم هست رو خوب انجام بدم تا شروع خوبی بشه.

 

اما بعد

ما کیستیم؟ از کجا می‌آییم و به کجا می‌رویم؟

این پرسش رو برای جواب دادن به مسئله‌ای درباره معاد و آخرت نپرسیدم، اتفاقا به‌عکس برای امروز پرسیدم.

هر روز و هر شب جملات تکراری از دهان من، شما و دیگری خارج می‌شه با این محتوا که چه وضعیه؟ چه زندگیه؟ چرا اینجوریه؟ چرا اینطور نیست؟ و چرا این‌طور هست؟

بسیاری از این سوال‌ها و گلایه‌ها جنبه کلان داره و رسیدگیش به مسئولین می‌رسه و بسیاریش جنبه فردی داره و ما از این مسائل فردی که بسیار هم هست و اتفاقا مسئله‌ی اصلی است غافلیم. چه بسا اشکالات فردی که اگر درست بشه، اجتماع هم درست می‌شه.

 

وضعیت کار در جامعه ما مطلوب نیست، این حرف درستی است، اما همیشه فکر می‌کنم در همین وضعیت هم نصف جوون‌های بی‌کار می‌تونیم صاحب کار بشیم. 

اشکال عمده ما اینه که امروز کار رو «عار» می‌پنداریم و توقع داریم بهترین کار یعنی مدیریت رو به ما بسپارند.

و چه بسیار انسان‌هایی هم‌چون من که از همین الان حوصله‌ی کار کردن ندارند و دوست دارند در 20-30 سالگی بازنشسته بشن و بخورن و بخوابن.

بسیاری از اشکالات امروز جامعه ما این‌طوری است. نگاه ما به مسئله‌ی کار تغییر کرده. ما کار رو شر واجبی می‌بینیم که باید پول دربیاریم برای خوش‌گذرانی، اما معصومین ما کار رو عبادت و تفریح می‌دیدند.

البته که اون کار هم با بی‌گاری کشیدن امروز به منظور «توسعه اقتصادی» زمین تا آسمون تفاوت داره، اما ما چه هستیم و در کجا هستیم؟

آیا من که رشته دانشگاهیم نرم‌افزار بوده امروز حاضرم برای خرج زندگیم کار دیگری بکنم؟ فلافلی بزنم یا در یک سوپرمارکت کار کنم؟ 

نه!

این مسئله که ما درس خوندیم که تخصص پیدا کنیم و طبق اون تخصص کار کنیم، حرف درستی است، اما این مسئله به جنبه کلان کار و وضع کار برمی‌گرده که از دست ما خارجه. اون بخشی که در دست ماست رو چه باید بکنیم؟

 

در خصوص ازدواج چطور؟

آیا ما اون مقداری که به وام‌های بانکی و یا گرانی و نداشتن پول در جیب خودمون اطمینان داریم، به وعده خدا هم توکل و اعتماد داریم؟ یا اینکه همه بار اشکالات ازدواج رو به دوش دیگران می‌اندازیم؟
آیا تشکیل یک زندگی ساده روی یک موکت یا نهایتا یک فرش معمولی، منزل بدون مبلمان، ماشین ظرفشویی، فلان مدل گاز یا یخچال رو قبول می‌کنیم یا توقع ما اجازه نمیده از جایی شروع کنیم که میشه شروعش کرد و اشکالی هم نداره؟ آیا توقع ما بیش از چیزی که باید باشه نیست؟

 

این بحث‌ها و این مثال‌ها مفصله!

هم مشکلات رو می‌دونم و هم سختی‌ها رو. هم تعدد این مباحث رو می‌دونم و هم تعدد سنگ‌های جلوی راه رو.

اما چرا ما برای این راه قدمی برنمی‌داریم و سنگی رو از راه بلند نمی‌کنیم؟ چرا به این «کیستی ما» و «چیستی ما» فکر نمی‌کنیم؟

بخشی از این مشکلات، بی‌حرکتی و سکون ماست که در توقع زیاد ما، عدم توکل ما، خرج‌ و مخارج زیاد ما و... خلاصه می‌شه. با بخش دیگرانش کار نداشته باشیم. از خودمون شروع کنیم...

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

کهنه شد درد فراقت ای دریغ

کشتیم از اشتیاقت ای دریغ

آه!

ای امید فردا بازگرد

بازگرد

ای داغ دلها، بازگرد

بازگرد ای خوشترین رویای ما

ای نیستانی ترین آوای ما

ای ابرمرد زمان، ای رادمرد

بازگرد

آخر خدا را بازگرد

 

کور شد چشمی که بر ره دوختم

سوختم از سوز حسرت، سوختم

در خیالت هر نفس دل بسته ام

طاق نصرت بر در دل بسته ام

 

ای سوار بادهای عاشقی

ای بهار دشتهای رازقی

روشنای معبد افلاکیان

ای چراغ راه های خاکیان


بازگو فصل خطاب خویش را

آخرین حرف کتاب خویش را

تا عیان گردد خدای حسن کیست

انتها و ابتدای حسن کیست

 

گل کند در جلوه ات پروردگار

آخرین اعجاز ذات کردگار

آخرین زلف بلند تافته

آخرین گیسوی درهم بافته

آخرین ابروی محراب آفرین

آخرین چشمان مهتاب آفرین

آخرین مژگان شوخ سینه سوز

آخرین خال سیاه جان فروز

آخرین بالابلند دل نشین

آخرین خانه برانداز زمین

آخرین لبخند رویایی عشق

آخرین دست اهورایی عشق

آخرین خانه به دوش لاله پوش
آخرین صحرا نشین خیمه دوش

آخرین شرح بیان کربلا

آخرین مرثیه خوان کربلا

کربلا این اشک میبارد بیا

علقمه بوی تو را دارد بیا

بی تو این شب سخت توفانی شده

چار فصل ما زمستانی شده

گرم بی تو سرد می گریم بیا

بی تو با این درد میگریم بیا

تا کنارت بغض ها را سر کنیم

در کنارت یادی از مادر کنیم

دود بود و دود بود و دود بود

گل میان آتش نمرود بود

یک طرف گلبرگ، اما بی سپر

یک طرف دیوار بود و میخ در

شعله تا از داغ غربت سرخ شد

میخ کم کم از خجالت سرخ شد

روز رنگ تیره شب را گرفت

مجتبی چشمان زینب را گرفت

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید

که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم

 

 

علی حسین واویلا...

20 فروردین نزدیکه!

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

دیگه واقعا با تمام وجود به این رسیدم که فلافلی بزنم!

 

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 
 
«مجید» برای من فقط یک دوست نیست.
برای من مثل برادر می‌مونه
از اون برادرها که حاج منصور می‌گه: گفت برادر بهتره یا رفیق؟ گفت برادری که رفیق باشه!
ندیدنش در این مدت دلتنگم کرده واقعا...
و نبودنش برام سخت بوده و هست. چه موقعی که در دانشگاه مجبور شدم دو ترم بدون او باشم و چه همین الان که در بلاگ نیست و من هستم. حتی در همین حد هم نبودنش برای من سخت می‌نُماید!
 
خدا حفظش کنه و ما رو با هم تحت سایه‌ی حضرت ولیعصر ارواحنا فداه سرباز رهبری نگه داره.
 

 

این پست برای «مجید» بوده، هست و خواهد بود.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

برنامه‌ی جدید مهران مدیری در شبکه نسیم کپی از یک برنامه شبکه mbc است.

قسمت اول این برنامه با موضوع «تغییر» پر از تکه‌پرانی‌ بود که بماند به کی و کجا زد و در چه واژه‌هایی نهفته بود؟

 

برنامه‌ی جدید خندوانه از شبکه نسیم و بخش لباهنگ، کپی از برنامه‌ی معروف Lip sync یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای است.

برنامه‌ی شب کوک شبکه نسیم هم کپی از برنامه‌های استیج و آکادمی گوگوش از شبکه‌های ماهواره‌ای است.

 

برنامه‌ی دور همی هم برنامه‌ی کپی شده دیگر جدید است.

برنامه‌ی سه شو هم برنامه‌ی کپی شده شبکه سه سیما از شبکه‌های ماهواره‌ای است.

 

یکی از محورهای اصلی این چند برنامه هم، «موسیقی» است. یکبار دیگر برگردیم به صحبت‌های رهبری در این سال‌های اخیر پیرامون موسیقی.

اسکی به روی برنامه‌های ماهواره‌ای همچنان ادامه دارد...

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

این عکس ساعت‌ها جای تفکر داره. بهتره مدیران صدا و سیما رو گذاشت زیر گیوتین!

البته به شخصه تقریبا یقین دارم اکثر این آقایون نه‌تنها کار رو بلد نیستن، بلکه عامدانه محتوایی تولید می‌کنن که مخاطب از تلویزیون به ماهواره بره.

سازمان صدا و سیما 2000 مدیر و 50000 کارمند داره، بی‌بی‌سی فارسی 400 نفر و اون یک کانال از تمام شبکه‌های تلویزیون داره بهتر عمل می‌کنه.

تقریبا تعداد مدیران صدا و سیما 5 برابر کل کارکنان بی بی سی فارسی است!

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

نه عجب اگر در شهر کوران خورشید را دشنام دهند وتاریکی را پرستش کنند!

آنگاه که دنیاپرستان کور والی حکومت اسلام شوند، کار بدینجا می‌رسد که در مسجدهایی که ظاهر آن را بر مذاق ظاهرگرایان آراسته‌اند، در تعقیب فرایض علی را دشنام می دهند؛ واین رسم فریبکاران است:‌نام محمد را بر مأذنه‌ها می‌برند، اما جان او را که علی است دشنام می‌دهند.

تقدیر اینچنین رفته بود که شب حاکمیت ظلم و فساد با شفق عاشورا آغاز شود و سرخی این شفق، خون فرزندان رسول خدا باشد. جاهلیت بلد میتی است که درخاک آن جز شجره زقوم ریشه نمی‌گیرد. اگر نبود کویر مرده دل‌های جاهلی، شجره خبیثه امویان کجا می‌توانست سایه جهنمی حاکمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند؟​

 

فتح خون- سید مرتضی آوینی-فصل اول

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

 

بچه 5 روز دست‌شویی نکرده بود. انقدر گریه کرد و دل درد داشت که به خودش می‌پیچید. دور اتاق دوید و گریه کرد.

اعصابم بهم ریخت.

خیلی حالم بد شد.

دعا کنید بهتر شه.

الحمدلله امشب دستشویی کرد.

  • ماشیح

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دنیا

غریبی

ندیده

مثه امشب

مــهـــتـــــاب

می‌خـونه

امون از

دل

زینب

 
 

مگه این که رفته از دنیا کسی رو نداره؟

مولا رو شونه‌ها تابوتو میاره

چشم یتیما ابر بهاره

آروم آروم زیر لب‌ها لا اله الا الله...

  • ماشیح