اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

در ذکر میثم تمار

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ب.ظ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

دمع السجوم ترجمه کتاب نفس المهموم فی مقتل سیدنا الحسین المظلوم علیه السلام
در ذکر میثم بن یحیی تمار 
نوشته حاج شیخ عباس قمی

و در منهج المقال از شیخ کشی به اسنادش از فضیل بن زبیر نقل شده است که:

«میثم بر اسبی سوار می گذشت، حبیب بن مظاهر اسدی را نزدیک مجلس بنی اسد بدید و با هم به حدیث پرداختند و گردن اسبان آنها به یکدیگر میخورد؛ حبیب میگفت: پیرمردی بینم موی از سر او رفته شکمی بزرگ دارد، نزدیک باب الرزق خربزه می فروشد، در محبت خاندان پیغمبر خود به دار آویخته شود و در بالای دار شکمش را بشکافند.
میثم گفت: من هم مردی سرخ روی را می شناسم که گیسو دارد؛ برای یاری پسر دختر پیغمبر خود بیرون رود و کشته شود و سرش را در کوفه بگردانند. این گفتند و از هم جدا شدند.
اهل مجلس گفتند: ما دروغگو تر از این دو مرد ندیده ایم. هنوز اهل مجلس پراکنده نشده بودند، رشید هجری آمد در طلب آن دو و از اهل مجلس حال آنها را بپرسید، آنها گفتند: از یکدیگر جدا شدند و شنیدیم با هم چنین و چنان گفتند.

رشید گفت: خدا رحمت کند میثم را، فراموش کرد بگوید که صد درم بر عطای آنکه سر او را آورد افزوده شود آنگاه سرش را بگردانند.
مردم گفتند: این از همه آنها دروغگو تر است.
و باز گفتند: روزگاری نگذشت که دیدیم میثم را بر در خانه عمروبن حریث آویخته و سر حبیب بن مظاهر را آوردند با حسین علیه السلام کشته شده بود و همه آنچه گفتند دیدیم.»

 

  • ماشیح

نظرات  (۱)

:(
خیلی مشتی بودن.
من میثم تمار رو بیشتر دوست دارم.
نمیدونم چرا.
مظلوم تره به نظرم.
پاسخ:
آره صد در صد.
مظلوم تره.
حبیب بن مظاهر عشقه و مقامش والا. اما چون در کربلا شهید شده غریبیش از میثم کمتره
میثم عجیب بوده. شخصیت عجیبی داشته. ادم عجیبی بوده.
عاشق امیرالمومنین بوده دیگه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی