خَر مُفتی
دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
زنگ زدن گفتن که حوزه یه سری کار داره که مربوط به کلاسهاست. تمایل داریم شما هم حضور پیدا کنید و از نظراتتون بهره مند شیم.
مدیریت یکی از بخشهاش رو به عهده بگیرید.
خب وقتی طرف اینطوری صحبت میکنه قاعدتا یه تصوراتی میاد توی ذهنتون.
مثلا اینکه حالا من درحد مدیریت نیستم، دارن شاخ میذارن روی سرم.
یا اینکه مثلا خب الان میریم یه قرارداد کاری میبندن با ما
و ...
نمیدونم رو پیشونی من و مجید نوشته یا چیز دیگری
هرکسی که ما رو میبینه فکر میکنه خدا ما رو خلق کرده که کار مفت و مجانی انجام بدیم.
به طرف گفتم والّا من الان اول باید خرج زندگیم رو دربیارم، بعد به فکر اینجور کارها باشم. کار خوبیه اگر بتونم انجامش بدم، اما الان اولویت نداره.
خب آخه برادر من!
چرا اینکارو میکنی؟
- ۹۴/۰۵/۰۵
ولی بعضی حرف ها را زدن حال آدم را خراب میکنه
کاری به این ماجراهای شما ندارم که کار کردی و پولتو ندادن...اینها را که من خبر ندارم
به خودم دارم میگم ...حدیث نفسه بلند بلند و مکتوب....
ولی بعضی حرف ها حتی گفتنش هم خوب نیست
هم خدا روزی رسونه ... هم کار برای رضای خدا به زندگی برکت میده....
نمیدونم.... خدا عاقبتمون را ختم به خیر کنه