وای بر شما...
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اما بعد...
شما همه فرمان مرا عصیان میکنید و به گفتار من گوش نمیکنید؛ چرا که شکمهای شما از حرام انباشته و بر دلهای شما مهر نهاده است.
وای بر شما!
آیا خاموش نمیشوید و گوش نمیدهید؟
پس اصحاب عمر سعد یکدیگر را ملامت کردند و گفتند گوش دهید.
پس حسین علیهالسلام ایستاد و گفت:
هلاک و اندوه باد شما را که به شور ما را خواندید که به فریاد شما رسیم و ما شتابان آمدیم. پس شمشیر ما را که خود به دست شما نهاده بودیم بر سر ما آختید و آتشی را که خود ما بر دشمن ما و شما افروخته بودیم، بر ما افروختید.
وای بر شما!
چرا آنگاه که شمشیرها در نیام بود و دلها آرام و فکرها خام، ما را رها نکردید؟ بلکه چون مگس سوی فتنه پریدید و مانند پروانه در هم افتادید.
آیا یاری آنان میکنید و ما را تنها میگذارید؟
آری! به خدا سوگند بیوفایی و پیمانشکنی عادت دیرینهی شماست. ریشهی شما با غدر همپیوسته و آمیخته است و شاخهای شما بر آن پروریده. شما پلیدترین میوهاید؛ گلوگیر در کام صاحب و گوارا برای غاصب.
اینک این مرد بیپدر که بنی امیه او را به خود ملحق کردند، میان دو چیز استوار پای فشرده و ایستاده است:
یا شمشیر کشیدن، یا خواری کشیدن
و هیهات که ما به ذلت تن ندهیم.
خداوند و رسول او و مومنان برای ما زبونی نپسندند و نه دامنهای پاک که ما را پروریدند و سرهای پر همیت و جانهایی که هرگز طاعت فروماندگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندادند.
و من با این جماعت اندک با شما کارزار کنم، هرچند یاوران مرا تنها گذاشتند...
پی نوشت: هوس کردم از اینا بنویسم. همینجوری، یهویی!
- ۹۴/۰۱/۱۹