اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

خاطرات اتاق 16، قسمت دوم

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۰۲ ق.ظ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

درد دل یکی از بچه‌های اتاق {که اسمشو نمیارم} با میکاییل بعد از اینکه ازش پرسید چرا به دخترا اس ام اس می‌دی:

 

می‌دونی می‌کاییل...

دُخدَرا به من می‌گن تو فقط با ما باش

منم که نمی‌خواستم کاری کنم، فقط می‌خواستم ازشون شارژ بگیرم...

 

این جمله تا چند وقت تیکه ما شده بود. یادش به خیر.

چند روزیه یاد خاطرات دانشگاه افتادم.

 

  • ماشیح

نظرات  (۲)

ما در چنین شرایطی پنجره ها رو باز میکنیم:دی یا میگیم یکی پنجره ها رو باز کنه:دی
نچ!
اینجوری:

دُخ دارااااا، به من میگفتن تو فقط با ما باش :v

پاسخ:
:دی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی