اشک‌های رازدار ماشیح

آه

مردم بنده دنیایند و دین لقلقه‌ی زبانشان
چون به بلا دچار شوند، می‌بینی که چه کم اند دین‌داران
امام حسین علیه السلام

تکیه‌گاه

يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

 

سنگ‌ها می‌امد طرفش.

انگار باران گرفته بود.

به من که آن‌طرف‌تر هم بودم، چندتاییش خورد.

خورد

اولی

دومی

بیستمی

صدمی

آنقدر سنگ خورد که نیزه‌ها، نیزه شکسته شده بودند.

 

سنگ آخر که به پیشانی خورد و بعدش هم تیر آخر

شمشیرش را به زمین فرو کرد.

تکیه کرد تا تنش را به خستگی جنگ بیاساید

همانجا که تکیه کرد

به او تکیه کردم.

بعد هم دیگر نشد ببینم

 

اصلا

تکیه‌گاه زندگی من شد همانجا

همان تکیه

گودی قتلگاه.

 

 

پی نوشت: من «همه» و همه چیز را به خودت واگذار کردم اقا.

  • ماشیح

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی